۴-۱-۵ جزای گنهکاران ۱۰۴
۴-۱-۶ جاودانگی عذاب ۱۰۵
۴-۱-۷ شکلگیری سانحه ازلی ۱۰۵
۴-۱-۸ جنس عذاب و پاداش ۱۰۶
۴-۱-۹ برزخ ۱۰۶
۴-۱-۱۰ تفاوت موعودها در ادیان ۱۰۷
وامگیری ادیان از هم ۱۰۷
کاستیهای این پژوهش ۱۱۰
منابع فارسی ۱۱۲
منابع انگلیسی ۱۲۰
فصل اول: کلیات
۱-اهمیت و ضرورت موضوع
از مسائل مهم اعتقادی در بیشتر ادیان، مسئله معاد و حیات پس از مرگ است. در این ادیان، بشر در انتظار پایان زمان و فرجام کار جهان است. بهعبارت دیگر، حیات اخروی، دغدغهی اصلی انسانی بهشمار میرود. در باور این سنتها، آفرینش جهان و آغاز زمان در گذشتهای بسیار دور اتفاق افتاده است. در این ادیان، هر انسانی از آن هنگام که به رشد عقلی میرسد با چند پرسش اساسی روبهرو میشود. از کجا آمدهام، برای چه آمدهام، به کجا خواهم رفت؟ اگر انسان پاسخ صحیح این سوالات را بیابد، سرنوشتش را دچار تحول و تغییر خواهد کرد. در این میان مسئله معاد و حیات اخروی، نسبت به بسیاری از مسائل مهم دیگر از دشواری و پیچیدگی خاص برخوردار است. گواه این مطلب، اختلافهای فراوان بین ادیان در این زمینه بوده است. از علمای بزرگ ایران زمین که در این تحقیقات زحمات بسیاری کشیده است، صدرالدین شیرازی است که در این زمینه تالیفات و آثار ارزشمندی دارد. ایشان در این زمینه مینویسد: «علم معاد از پیچیدهترین، شریفترین و دقیقترین علوم است که تنها برخی حکیمان گذشته به حقایق آن راه یافتهاند. هرچه بیشتر فلاسفه تمام تلاش خود را در تبیین توحید و تنزیه حق و آثار او از کاستیها به کار بستند، افکار آنان از نیل به درک مواقف و منازل معاد قاصر بوده است، چرا که انوار حکمت را از مشکات نبی خاتم اقتباس نکردند. از اینرو ابن سینا با آن عظمت علمی بهناتوانی خود از اثبات عقلی معاد جسمانی اقرار دارد و در معاد نفوس متوسط متحیر ماند ودر این مسایل تنها به تعبد در نصوص دینی بسنده کرد».[۱] وی در جای دیگر مینویسد: «بدان که اختلافات صاحبان ملل و ادیان در این مسئله و کیفیت معاد، همانا از پیچیدگی این مسئله دشوار سرچشمه میگیرد و بسیاری از حکما، مانند شیخالرئیس و معاصران وی، که در مباحث مبداشناسی توفیق یافتهاند در بحث از کیفیت معاد راه به جایی نبرده، به سبب پیچیدگی این مسئله، خویش را به تقلید راضی ساختهاند. و برخی آیات کتب آسمانی نیز در بیان این مسئله، متشابهاند، و در ظاهر با یکدیگر اختلاف دارند. هرچند در نگاه دقیق با هم سازگارند».[۲]
نکته قابل توجه در معادشناسی این است که هرچند امکان بررسی برخی مسائل آن، نظیر اثبات اصل جاودانگی انسان یا امکان و ضرورت معاد با روش عقلی وجود دارد، عمده مسائل مربوط به آن تنها با روش نقلی، یعنی با بهرهگیری از متون مقدس، قابل پژوهش است و چنانکه ملاصدرا نیز اشاره کرده است، ناسازگاری در متون و آیات باعث دشواری مباحث معاد شده است. ما در این نوشتار برآن بودیم که مبحث معاد و جهان پس از مرگ را با نگاه به متون مقدس دو در دین زرتشت و اسلام بررسی کنیم.
موضوع این پژوهش از چند جهت مورد اهمیت است:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
دین زرتشت، در میان ادیان صاحب کتاب، از قدیمیترین ادیان به شمار میرود. در نگاه اول تطابقهایی با اسلام دارد. لذا به طور کلی شناخت باورهای دین زرتشت و نگاه مقایسهای با آموزههای اسلامی، اهمیت ویژهای دارد و میتواند در پژوهشهایی از این دست راهگشا باشد.
در میان باورهای ادیانی، “باور به جهان پس از مرگ” از اصول مهم به شمار میرود. شاکلهی ادیان بر اساس نگاه جهان آینده و براساس رفتارها و اعمال انسانها بسته شده است. از همینرو، شناخت این مرحله از ادیان کمک بسیار بزرگی به شناخت خود ادیان میکند.
فرضیه متداول بین برخی شرقشناسان و زرتشتپژوهان مرسوم است که باورهای موجود در ادیان متاخر، به خصوص اسلام واگرفته شده و برگرفته از این دین قدیمی است. از همینرو مقایسهی مهمترین بخش ادیانی این دو دین، یعنی جهان پس از مرگ، کمک بسیار مهمی در یافتن حل این فرضیه میکند.
۲- سوالهای تحقیق
سوال اصلی
جهان پس از مرگ در دین زرتشت و اسلام چگونه است؟
سوالات فرعی
جهان پس از مرگ چه جایگاهی در میان دو دین زرتشت و اسلام دارد؟
کتابهای مقدس این دو دین، جهان پس از مرگ را چگونه برای مومنان خود ترسیم کردهاند و نتیجه تطبیق این مقایسه چه آموزهی تازه و جدیدی میتواند به پیروان این دو دین بدهد؟
آیا وجود اشتراکات در دو دین میتواند مسئله وامگیری را مطرح کند؟
اشتراکات و موارد افتراق در جهان پس از مرگ در میان این دو دین چیست؟
۳-پیشینه تحقیق
برخی از دینشناسان و پژوهشگران بر این باورند که دین متقدم، همیشه مبدا بوده و دین متاخر از آن برگرفته شده و متناسب و متناظر با نیازهایش از دین متقدم وام گرفته و احکام دینی را براساس نیازهایش بومی سازی کرده است. مری بویس معتقد است: «بدین ترتیب زرتشت نخستین کسی بود که آموزههای داوری دربارهی افراد، وجود بهشت و دوزخ و رستاخیز و تن پسین، داوری فرجامین همگانی و زندگانی جاوید برای روان را به مردمان آموخت. این آموزهها از رهگذر وامگیری آنها توسط یهودیت، مسیحیت و اسلام، اصول آشنای اعتقادات بیشتتر مردمان جهان شده اند. در کیش زرتشتی، هنوز هم این باور هست که دینشان منطقیترین انسجام را دارد، چه زردشت بر نیکی آفرینش مادی و از اینرو بر نیکی تن جسمانی تاکید کرد و هم بر یقین به منصفانه بودن عدل الهی».[۳]
زنر در کتاب طلوع و غروب زرتشتیگری چنین سخن میگوید: «از لحظهای که یهودیان اولبار با ایرانیان تماس پیدا کردند، آموزهی خاص زرتشتی را پیرامون زندگی پس از مرگ – که در آن باید از لذات تمتع برد و مکافات را تحمل کرد- از آنها اخذ کردند. این امید و دلگرمی زردشتی در خلال دوران میان عهد عتیق و عهد جدید، به زمینه قطعیتری دست یافت و در زمان مسیح(ع) این عقیده مورد حمایت فریسینها – که به بیشترین حد در معرض تاثیرات ایرانی قرار داشتند و محققان نام آنها را به پارسی ترجمه و تفسیر کردهاند- قرار گرفت. بنابراین، تصور رستاخیز جسمانی در آخرالزمان، احتمالا تصوری اصیل در نزد زرتشتیان بوده است و اگر چه در میان یهودیان نیز بروز کرد؛ اما بذرهای معادشناسیِ متاخر، تقریبا همان است که در گاثاها وجود دارد».[۴]
شیوع این نظریات با وقوع رنسانس و بروز نظریات مخالفِ کلیسا و با جریان نفی کلیسا و علاقهمندی به دین زرتشت بروز و ظهور کرد. در این نظریات، روشنفکران اصرار میکردند که هرآنچه مسیح گفته، در اصل ملهم یا برگرفته از آموزههای پیامآور کهن ایرانی بوده است. دوشن گیمن در کتاب زرتشت و جهان غرب به هجمهی وسیع نظرات بر علیه و یا نظرات غیر کارشناسی پیرامون این دین کهن، پرداخته است.«از لحاظ مسیحیان، ایران همواره زادگاه سه مجوسی بوده است که به دنبال ستاره آمدند تا در بیتالحم پرستش کنند. گذشته از اینها به پیروی از سنت یهود، مسیحیان هم زرتشت را با حزقیال و نمرود و شیث و بلعام و باروخ و از طریق باروخ حتی با مسیح یکی میدانستند».[۵] در جای دیگر به بیان نظرات بوسوئه میپردازد که گفته است: «زرتشت خود موسی است و بیشتر اصل و ریشه دین ایرانی همانا شریعت موسی است».[۶]
در میان برخی زرتشتیان نیز این تفکر وجود دارد. در کتاب دیدی نو از دینی کهن(فلسفه زرتشت) این مسئله مطرح شده است. فرهنگ مهر مینویسد: «پس از گشایش بابل به دست کوروش و آمیزش یهودیان با زرتشتیان، کمکم نظریهی پاداش و پادافره و رستگاری پایان جهان، وارد دین یهود و سپس مسیحیت و اسلام شد».[۷]
کتابهای فراوانی نیز در تشابه و رد این نظریات توسط اندیشمندان غربی و پژوهشگران ادیانی مطرح شده است که در پایان به برخی از مقالات و پایاننامههای موجود در این زمینه به صورت گذارا اشاره میشود. لازم به ذکر است اکثر پایاننامههای دفاع شده غیر مرتبط با رشته اصلی نگارنده بوده است:
خانم بیتا محمودی نسب، پایاننامه ارشد خود را به بررسی مرگ و عالم پس از مرگ از دیدگاه اسلام و زرتشت و مسیحت انجام داده است. در این پایاننامه به برخی نقاط مشترک و اختلافات در میان این ادیان پرداخته است و صرفا به آوردن دادهها بسنده کرده و در نهایت منشا اصلی این ادیان را توحیدی بودن آنها، دانسته است و از آنجایی که مصدر و منشا تمام ادیان واحد می باشند بنابر این میتوان چنین گفت که با وجود تفاوتهایی که در بین این سه ادیان وجود دارد و باز هم در نهایت به یک نتیجه میرسیم و آن اینکه انسان عبث خلق نشده و بازگشت او به سوی خدای واحد میباشد و اساس انسان برای بقاء و قرب الهی مراحل مختلف زندگی دنیوی و اخروی خود را میگذراند و سرانجام با کیفر و پاداش الهی مواجه شده و در نهایت در جوار هم به زندگی جاوید دست خواهد یافت، نتیجه گرفته است.
رساله دکتری با عنوان آخرت شناسی در ادیان قبل از اسلام و مقایسه آن با یهودیت و مسیحیت در مورد معاد توسط قربان علمی در سال ۱۳۸۴ دفاع شده است. در این مقاله صرفا به تطابق بین این ادیان و موارد اختلافی بحث شده و دین اسلام مورد بحث نبوده است.
حبیبالله خالقی در پایاننامه کارشناسی ارشد به بررسی معاد در دین اسلام و زرتشت پرداخته است. باتوجه به زحمات ایشان در تنظیم مطالب، بیشتر استفادههای ایشان از منابع، چه اسلامی و چه زرتشتی به منابع اصلی نبوده و آشنا نبودن ایشان به مباحث زرتشتی و مرتبط نبودن ریشه ایشان به ادیان ایرانی باعث ضعف مبحث زرتشت ایشان شده است.
مقالات زیادی نیز در زمینه کار شده بود که میتوان به مقاله بررسی تطبیق آخرتشناسی اسلام و زرتشت سید مجتبی آقای اشاره کرد.
باتوجه به این پیشینه ما در این پژوهش برآنیم تا با رویکردی نو و مطالعه کامل متون مقدس دین زرشت و اسلام به یافتن سوال اصلی یعنی یافتن چگونگی عالم پس از مرگ از نگاه زرتشت و اسلام برسیم. و در کنار این یافتن، نگاهی سطحی و گذرا و بدور از هرگونه پیش داوری باشد به حل این اینکه آیا تاثیرپذیری این دو دین امکان پذیر بوده است یا نه؟
۴-روش تحقیق
رویکرد اصلی این تحقیق رجوع به متون اصلی دو دین، یعنی اوستا و قرآن بوده است.. علاوه بر اوستا، کتب دیگری به زبان فارسی میانه و به خط پهلوی نگاشته شدهاند که از لحاظ اهمیت در دین پهلوی، کمتر از کتابهای اوستا نیستند. که میتوان به کتابهای دینکرد، دادستان مینوی خرد، ارداویرافنامه، بندهشن و گزیدههای زاداسپرم اشاره کرد. با رجوع به اوستای متقدم و متاخر، متوجه خواهیم شد که گزارشهای اوستایی پیرامون پایان فرجام آفرینش کامل نبوده و جز اشاراتی انگشتشمار، چیزی یافت نخواهد شد و تفصیل بیشتر در منابع پهلوی وجود داد. از اینرو در این تحقیق سعی شده است که منابع اوستایی بهصورت کامل و جهت شرح بیشتر به منابع پهلوی رجوع شده است. در ذکر فرجامشناسی اسلامی، باتوجه به ذکر آیات فراوان در قرآن، تنها منبع مورد استفاده، قرآن بوده و تنها برای شرح و تفصیل برخی آیات، به برخی تفاسیر، اشاره شده و باتوجه به حجم بالای آیات، تنها به ترجمه آیات که توسط آقای فولادوند، انجام شده است، اکتفا شده است.
۵- ضرورتهای تحقیق
عنوان این تحقیق، برررسی پایان جهان از منظر دو دین زرتشت و اسلام است؛ اما برای رسیدن به این مرحله ناچاریم بخشی از این تحقیق را به ذکر آغاز جهان اختصاص دهیم، زیرا گزارش از پایان جهان بر برخی از گزارشهای آغاز جهانی متوقف است. بهعبارت دیگر، فهم بسیاری از گزارشهای معاد، متوقف بر تبیین آغاز آفرینش است. از اینرو، به ناچار و در آغاز بهاختصار به توصیف گزارشهای آغاز جهان در دو دین اشاره اجمالی شده است.
فصل دوم
آغاز آفرینش
آغاز آفرینش از نگاه دین زرتشت
۲-۱-۱ اهورا مزدا و اهریمن
محور اصلی سرودههای گاهان، یکتاپرستی و یکتاجویی است. از اینرو باور به خدایان متعدد به طور کامل ناپسند دانسته شده است.[۸] در سنت زرتشت میان آغاز و انجام عالم پیوستگی و اتحاد برقرار است. اسطوره آفرینش ضمن آنکه از دورههای مختلف و هزارههای عمر کیهان سخن میگوید، به پایان عالم نیز اشاره میکند. به بیان دیگر فرجامشناسی در دین زرتشت، نتیجه منطقی داستان آفرینش در این دین است.[۹]
داستان آفرینش در اسطوره زرتشت، اینگونه شکل گرفته است که در لحظهی ازلی و بیآغاز، اهورامزدا در روشنایی مطلق و اهریمن در تاریکی مطلق وجود داشتند. اهورا مزدا، سرآغاز و سرانجام هستی و داور کردارهای جهانیان است. او در پایان زندگی گیتی، همچنان خواهد بود که در آغاز آفرینش بوده و اکنون نیز هست.[۱۰] در مقابل اهورامزدا، اهریمن قرار دارد. اهریمن، در گاهان، مینویی است که با سپند مینو در تضاد و ناسازگاری است. «در آغاز جهان، در اندیشه، دومینوی همزاد، پدیدار شدند که یکی در پندار و گفتار و کردار نیک بود و دیگری بد».[۱۱] بنابر تصریح بندهشن، «هرمزد، پیش از آفرینش خدای نبود، پس از آفرینش خدای و سودخواستار و فرزانه و ضد بدی و آشکار و سامانبخش همه و افزونگر ونگران همه شد».[۱۲]«دانای آشکار و نهان و سرانجام انسانها است».[۱۳]
۲-۱-۲جهان روشنایی و جهان تاریکی
بنابر گزارشهای گاهانی، دو جهان وجود دارد. «به من ارزانی دارید آن آبادی دو جهان خاکی و مینوی را.»[۱۴] یکی جهان خاکی یا مادی و جسمانی و گیتی(اَستَومَند) و دیگرای جهان مینوی یا معنوی و روحانی (منتَگه).[۱۵] اما در گزارشهای غیر گاهانی جهان سه بخش دارد. جهان برین که برای اورمزد است، جهان تاریکی یا جهان زیرین که برای اهریمن است، و فضای میان این دو جهان که در ادبیات پهلوی به آن “تهیگی” و خلا است.[۱۶]
«هر دو مینوی، تنها در میان روشنایی مطلق و تاریکی مطلق؛ تهی و خلا فاصله بود. ایندو در این حدفاصل، یکدیگر را محدود و از سوی خود بیکرانه و نامحدود بودند. هُرمزد در فراز پایه، با همه آگاهی و بهی، زمانی بیکرانه در روشنی میبود. … اهریمن در تاریکی، به پَسدانشی (بیخردی) و زَدارکامگی(ویرانگری)، ژرفپایه (در پایین) بود … میانِ ایشان، تُهیگی (خلا) بود. … هر دو کرانهمندی و بیکرانگیاند».[۱۷] اهورامزدا چون از هستی اهریمن و از حملهاش به روشنایی خبر داشت، در پی خنثی سازی این اقدام اهریمن برآمد. «هُرمزد، به همه آگاهی، دانست که اهریمن هست، برتازد و رَشککامگی (حسدورزی) گیرد؛ و دانست چگونه از آغاز تا فرجام، با چه و چند اَفزاران بیامیزد. او به مینویی (حالت روحانی) آن آفریدگان را که با آن افزار، دَربایِست (لازم بود) فَراز آفرید. سههزار سال آفریدگان، به مینویی ایستادند که (موجودات) بیاندیشه، بیحرکت وناگرفتنی بودند».[۱۸] هرمزد برای با حملهی اهریمن و از کار افکندن او، جهان مینوی را دل روشنایی بیکرانیاش آفرید. صورت مخلوقات او، صورتی از آتش سفید و درخشان؛ اما بیاندیشه و بیحرکت درکناشدنی و در حالتی مرطوب مانند منی، باقیمیماند. «آفریدگان اهرمزد، به مینویی آنچنان پرورده شدند که بیاندیشه، نگرفتنی و بیجنبش چون مَنی به تری ایستادند».[۱۹]
در آغاز سه هزارهی دوم، نوری از جهان روشنایی به جهان تاریکی فرستاده شد. (اهریمن) که به سبب جهلش از هستی اورمزد آگاه نبود، از پایه برخاست و دیدار روشنایی رفت. وقتی اورمزد و روشنایی او را بدید، به سبب حسادتش به آن حمله کرد تا آنرا از بین ببرد؛ اما نتوانست. از اینرو، وقتی مشاهده کرد که از عهدهاش برنمیآید، به جهان تاریکی بازگشت تا با طراحی یک حمله، پیرروزی را برای خود رقم زند. «اهریمن به سبب پسدانشی، از اورمزد، آگاه نبود. سپس از آن ژرفپایه برخاست، به مرز دیدار روشنان آمد. چون اورمزد، و آن روشنی ناگرفتنی را دید، به سبب زدارکامگی، فراز تاخت، برای میراندن، تاخت آورد. سپس، چیرگی و پیروزی فرا(تر) از آنِ خویش دید و باز به (جهان) تاریکی تاخت؛ پس دیو آفرید: آن آفریدگان مرگآورِ مناسب برای نبرد».[۲۰] از اینرو دیوانی چون: کماله دیوان، دیوان، خرفستران، و همه بدیها را برای نبرد با اورمزد بیافرید. دیوان که هرکدام مینویی بودند، هریک در برابر یکی از آفریدههای نیک اورمزد.[۲۱]
در پایان هزارهی سوم، اهریمن به مرز روشنایی رسید و اورمزد را تهدید به نابودی کرد.[۲۲] «آنگاه اورمزد با دانستن چگونگی فرجامِ کار آفرینش، به پذیرهی اهریمن، آشتی برداشت و گفت که اهریمن، بر آفریدگان من یاری بر، ستایش کن، تا به پاداش آن، بیمرگ، بیپیری، نافرسودنی و نا پوسیدنی شوی. … اهریمن گفت: نبرم بر آفریدگان تو و یاری ندهم. بلکه تو و آفریدگان تو را جاودانه بمیرانم».[۲۳] آن دو محدودیت پیمان نبردی بین هم بستند. «بدین پیمان نه هزار سال فراز افگنیم. زیر دانست که بدین زمان کردن، اهریمن از کار بیفکند. آنگاه، اهریمن به سبب نادیدنِ فرجام، بدان پیمان، همداستان شد. … هرمزد اینرا بدانست که در این نه هزارسال سه هزار سال، همه به کام هرمزد رود، سه هزار سال در آمیختگی، کام خرمزد و اهریمن، هر دو، رود، و بدان فرجامین نبرد، اهریمن را ناکار، توان کردن و پتیارگی را از آفرینش، باز داشتن».[۲۴]
«آنگاه پس از بستن پیمان، هرمزد، دعای راستی (اهونور) را میسراید و بر اثر آن اهریمن به مدت سههزار سال، بیهوش در تاریکی میافتد».[۲۵] «در این فرصت سههزار ساله، اورمزد، به آفرینش جهان مادی یا گیتی پرداخت. تا عرصه محدود و مناسبی برای نبرد با اهریمن را پیشاپیش مهیا کرده باشد».[۲۶] هرمزد در این فرصت سه هزار ساله، آفرینش گیتیای را آغاز کرد. «گیتی نوعی از هستیِ جسمانی به صورت دیدنی و گرفتنی است. آفرینش آن برای سرکوبی پیکار ستمگر مخالف آفرینش و نیز برای نیک روشی جاودانی (است).[۲۷] در روایات زرتشتی، شرح دقیق و مفصلی از آفرینش یک به یک اجزای جهان و از جمله خلقت نخستین انسان را نقل میکند.[۲۸]
اهریمن با تشویق دیگر دیوان، پس از گذراندن سه هزار سال، تهاجم خود را آغاز نمود. ایزدان مینوی با اهریمن و آفریدههای او به مدت نود شبانهروز، جنگیدند تا آنها را به دوزخ افکندند. آنها «بناچار، برای از کار افگندن اهریمن، زمان را فراز آفرید. آن را سبب این است که اهریمن جز به کارزار از کار نیفتد».[۲۹] اینگونه دومینوی آغازین، اهوزهمزدا و اهریمن، “حیات” و “مرگ” را بنیاد نهادند. بنیادی که تا پایان “دوران” ادامه خواهد داشت.[۳۰]
در ادامه پیرامون آغاز آفرینش در دین زرتشت، باید به تبیین دو واژه کلیدی در آغاز آفرینش بپردازیم، چراکه برای درک اندیشههای زردشت، اهمیت بسیار زیادی دارند. مینو (که پهلوی آن menog و اوستایی mainiauua) چیزی که غیر مادی، غیر محسوس و معنوی است و گاه بهترین ترجمه آن “آرمانی” تعبیر شده است. از سوی دیگر واژهای در تضاد و تقابل این واژه قرار دارد و آن گیتی (که پهلوی getig و استایی gaeaiya) به معنای چیز مادی و زمینی و قابل درک از طریق حواس است. این دو مفهوم توامان برای درک متون اسطورهای و کلامی زردشتی، جایگاه حیاتی دارند.
طبق توصیه بندهشن[۳۱] این جهان به صورت مینوی ساخته شد، سپس این جهان به شکل دیدنی یعنی به صورت گیتی تبدل شد. با بررسی دیگر متون، این نکته پدیدار میشود که مینو نخستین است و گیتی ثانوی است. البته نه تنها به معنای تقدم و تاخر زمانی، بلکه به لحاظ نظم منطقی خلقت. بدین ترتیب مینو دادهای است که پیش از هر چیز پدیدار میشود و به منزلهی بُن یا ریشه است.[۳۲] در سههزاره آغازین، اهورامزدا مخلوقاتی بدون حرکت، و درک ناشدنی میآفریند. این همان منشایی است که از آن تمامی آفرینش صادر میشود. «آفریدگان هرمزد، به مینوی چنان پرورده شدند که بیاندیشه ناگرفتی و بیجنبش چون مَنی به تری ایستادند. پس از تَری، آمیختگی بود به مانند منی و خون. پس از آمیختگی، آوردگی بود به مانند دَشتَک پس از آوردگی. بخش شدن بود چون دست و پای. پس از بخش شدن، فروشدگی بود، چون چشم، گوش و دهان. پس از فروشدگی، چندش بود و آن هنگامی است که پیش روی ایستاد. اکنون نیز گیتی(فرزندان) بدان شیوه در شکم مادر پدید آیند و زایند و پرورش یابند. اهورمزد را در آفرینش، مادری و پدریِ آفریدگان است، زیرا هنگامی که آفریدگان را به مینویی پرورد، آن مادری بود و هنگامی که (ایشان را) به صورت مادی آفرید، آن پدری بود».[۳۳]
با این اوصاف، گیتی جایگاه فروتری ندارد. تنها زندگانی در جهان مادی به دلیل دخالت نیروهای اهریمنی، آکنده از درد و رنج است. «گیتی (نوعی) از هستی جسمانی به صورت دیدنی و گرفتنی است و آفرینش آن برای سرکوبی پیکار ستمگر مخالف آفرینش، و نیز برای نیکروشی جاودانی است. این کارش است که برای آن آفریده شد. همچنین آشکار است که اگر آفرینشهای گیتیای نبودند، کار سرکوبی ستمگر تحقق نمییافت».[۳۴]
برپایه این متن، و دیگر متون پهلوی، هدف آفرینش مادی، ایجاد عرصه نبردی برای پیکار با اهریمن است. مینو هستی نخستین است؛ اما نادیدنی و بی حرکت و فاقد جنبهی واقعی است. نبرد واقعی میان مینوی نیک و مینوی بد و اهریمنی فقط میتواند در عرصه گیتی رخ بدهد. با این وجود این نبرد، جنگی برابر نیست چراکه اورمزد و آفریدگان او “بهطور واقعی” در گیتی وجود دارند، حال آنکه اهریمن و دیوان وجودی گیتیای ندارند. و در زندگی گیتیای به صورت فرعی شرکت دارند. گیتی، مرحلهای است که فعالیت ویژهی جهان در آن انجام میگیرد. مینو، پس از مرحلهی آفرینش، تا اندازهای حالت و اقتباسی از هست است. مینو متاثر از رویدادهای گیتی است و ظاهرا فقط برآیند رویدادهایی است که در گیتی روی میدهند.«آنکه او را در گیتی کرداری یا توان نیرویی یا بزرگی یا خویشکاریای که بدان شایسته است باشد، آن را با راستیای که دارد پیوند میدهد و سزاوار گرداند، آنگونه کردار، توان نیرو و بزرگی و وظیفه به روان او بپوندد و او در مینو نیز به همان سان باشد.»[۳۵] با وجود این، در برتری اصیل مینو تردیدی نیست. همه نیکیها و بدیهای جهان مادی، یعنی گیتی، از جهان مینوی سرچشمه میگیرند. نیکی و بدی در این جهان فقط اقتباسی است، و از اینرو اصیل نیستند، بلکه تابع وضع ویژه این جهان گیتیای هستند که در حالتی از “آمیختگی” است. آن ها در این جهان با هم درآمیختهاند که درک آنها بهطور جداگانه، فقط در مینو یا پایان جهان امکانپذیر است.
۲-۱-۳ جایگاه انسان
در گاهان، آفرینش تن و دین، همزمان ذکر شده و این توجه خاص به انسان و روحیات و آزادی او را در رسیدن به کمال نشان میدهد.[۳۶] «اورمزد مایه خلقت را از آتش گرفت. آتش بود که اورمزد آنرا از اندیشه ساخت، اورمزد نخست از آتش تنی مادی آفرید و سپس از سر آن، آسمان و از پای آن زمین و از اشک آن آبها و از موی آن گیاهان و از دست راستِ آن گاو و از دست چپ آن کیومرث را خلق کرد».[۳۷] در بندهشن، هدف از آفرینش انسانها و مردم پرهیزکار، چه زن و چه مرد، نابودی و از کار انداختن اهریمن بود.[۳۸] اما در جایی دیگر آفرینش زنان را از نسل “جهی” میداند. بدین معنا که زنان اهریمنی هستند.[۳۹]