۲-۴-۳- تنوع آداب و رسوم[۸۵] اقوام
آداب و رسوم هر جامعه از تعدادی ارزش های مصوب، مطابق فرهنگ آن جامعه تشکیل شده است. از دیدگاه جامعه شناختی، ارزش ها را می توان به عنوان معیارهایی تعریف کرد که بر مبنای آن ها، گروه یا جامعه به ارزیابی اهمیت اشخاص، الگوهای رفتاری، هدف ها و دیگر امور فرهنگی – اجتماعی می پردازد. ارزش ها، میان مردم “مشترک”اند و شمار کثیری از افراد درباره اهمیت آن ها به توافق رسیده اند (وفاق اجتماعی).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
ارزش ها به قضاوت شخصی افراد بستگی ندارند، و با “عواطف” همراه اند، اشخاص برای صیانت از ارزش ها مبارزه می کنند و برای حفظ ارزش های والا از بذل جان و مال دریغ نمی کنند. و بالاخره، چون ارزش ها به وفاق میان اشخاص کثیری پذیرفته شده اند، می توان آن ها را مفهوم سازی نمود، یعنی از اشیاء گوناگون ارزیابی نشده “انتزاع کرد”. الگوهای رفتاری خانوادگی و دینی به سبب ارزش های والای این نهادها در جامعه، در تراز رسوم اخلاقی مستقر جا دارند. و با ضمانت اجراهای صریح همراه هستند. ارزش های اجتماعی، شیوه های مطلوب اندیشیدن و عمل کردن را در فرهنگ تعیین می کنند.
“رسوم” آدابی هستند که افراد جامعه در رفتارهای عادی خویش معمول می دارند. شیوه صحبت کردن با اشخاص و یا این که چه کسی باید نخست سلام بدهد و اموری نظیر این ها، بخشی از نظام قواعدی هستند که از راه تعلیم و تربیت، در دوره آشنایی با آداب و رسوم، فرا گرفته می شود و جامعه رعایت آن ها را با وسایلی تضمین می کند. به عبارت دیگر “رسم اجتماعی”، رفتاری است که بر اثر تکرار و تثبیت کنش های متقابل اجتماعی فراهم می آید، همچنان که از تکرار فراوان و تثبیت فعل های فردی، عادت زاده می شود، هر رسم، دست کم در نخستین مراحل پیدایش خود، وسیله رفع یک یا چند نیاز اجتماعی است(گرانپایه،۱۳۷۷).
یکی از مؤلفه های تنوع در جوامع، تنوع آداب و رسوم اقوام می باشد و هر جامعه ای که ساکنان آن از نظر دین و نژاد به گروه های مختلفی قابل تقسیم باشند، از نظر فرهنگی متنوع است.
۲-۵- زبان[۸۶] و تنوع زبانی[۸۷]
زبان نظامی از نمادها و در عین حال رسانه ارتباطی در درون و میان جوامع انسانی و تنوع زبانی نماینده تنوع فرهنگی، اجتماع است. گذشته، حال و چشم انداز و آینده جوامع را تنها از طریق زبان می توان دریافت.
زبان، یک محصول اجتماعی و لذا یکی از پدیده های خاص زندگی اجتماعی انسان است و آن چنان در تار و پود زندگی روزانه تنیده شده است که همچون خواب و خوراک، بسیار بدیهی جلوه می نماید. برای درک اهمیت زبان، کافی است تصور شود که زبان از جامعه انسانی گرفته شود. به خوبی می توان در چنین تصوری دریافت که تمدن و فرهنگ بشر نابود می گردد. بنابراین زبان پدیده ای است با اهمیت، در خور توجه بسیار و نیازمند بررسی از جنبه های گوناگون.
ساده ترین تعریف، زبان را وسیله ارتباط بین انسان ها می داند. ارتباطی که در سطح خرد، همه کنش های روزمره و روابط مستقیم و غیر مستقیم انسان ها را شامل می شود (و حتی اندیشیدن را)، و در سطح کلان، ناقل حکمت و علم، فکر و اندیشه میراث فرهنگی و تمدن بشری است که بین ملت ها، از سویی، و بین نسل های مختلف، از سویی دیگر، برقرار می شود.
زبان پدیده ای منحصر به فرد است که روند تکامل انسان در جامعه توسط آن به نسلهای بعد منتقل می شود. اگر زبان از جامعه انسانی گرفته شود، چرخه اجتماعی از حرکت می ایستد؛ جامعه انسانی از هم گسسته، فرهنگ و تمدن بشری هم نابود می شود. از زبان به عنوان کلید شبکه های ارتباطی و گاهی نیز سرمایه فرهنگی یاد می شود که افراد با تسلط بر آن می توانند علاوه بر برقراری روابط اجتماعی، نوعی هویت ویژه کسب کنند. پس هویت فرد چه در سطح قومی و چه در سطح ملی تا حدود زیادی بستگی به زبانی دارد که او فرا میگیرد. وقتی که از حفظ، تقویت و توسعه فرهنگ یک جامعه سخن به میان می آید، زبان نیز به عنوان یک عامل اساسی مطرح می شود، چرا که زبان در حکم رشته ای است که فرهنگ گذشته و حال را به هم پیوند می دهد(شکری،۱۳۸۸).
زبان را اغلب با گفتار و ارتباط برابر می دانند. با این حال تفاوت های مهمی میان آن ها وجود دارد. زبان، نظامی از قواعد درباره نحوه تولید اصوات زبان، چگونگی شکل گیری جملات و اینکه کلمات یا ترکیب کلمات چه معناهایی دارند و چگونه می توان از زبان استفاده کرد، است. زبان وسیله ارتباط است. وقتی قواعد زبان با کاربرد نمادها به کانال ارتباط ترجمه می شود (یعنی واژه های صحبت و کلام)، گفتار تولید می شود(گودیکانست،۱۳۸۳،ص ۲۰).
در سه قرن اخیر روند نابودی زبانها به نحو فزاینده و دهشتناکی رو به رشد بوده است، به نحوی که نوع بشر در هر ماه دو زبان را از دست می دهد. این روند بیشتر در مناطقی چون آمریکا و استرالیا ملموس است. در حدود ۳۰۰۰ زبان به طور جدی در معرض نابودی قرار دارند و بر اساس یافته های جدید دانشمندان، بیشترین زبانها دارای کمترین متکلمان هستند؛ به نحوی که تعداد متکلمین برخی زبانها کمتر از ۱۰۰۰۰ نفر و در مواردی کمتر از ۱۰۰۰ نفر است. بر اساس هشدار جدی زبانشناسان مبنی بر احتمال نابودی ۴۰ درصد زبانها در این قرن، سازمان ملل و یونسکو اقدام به تدوین طرحی برای حفظ زبانهای موجود کرده اند که از موارد آن می توان به نامگذاری روز ۲۱ فوریه به نام روز جهانی زبان مادری اشاره کرد.
بنگلادش اولین کشوری بود که در نوامبر سال ۹۹ پیشنهاد رسمی خود را مبنی بر نامگذاری روز ۲۱ فوریه (۳ اسفند) به نام روز جهانی زبان مادری به سازمان یونسکو ارائه کرد. طرح ارائه شده از سوی دولت بنگلادش و انجمن جهانی طرفداران زبان مادری در سی‌امین نشست عمومی سازمان یونسکو به تصویب نمایندگان کشورهای عضو رسید.
با تعیین این روز به عنوان روز جهانی زبان مادری، طرحی توسط یونسکو تهیه و به کشورهای عضو ابلاغ شد که در آن برنامه های متنوعی برای مردم جهان تدارک دیده شده بود. کشورهای جهان از آن پس در ۲۱ فوریه این روز را جشن می گیرند که از جمله کشورهای پیشرو در پاسداشت روز جهانی زبان مادری می توان به آمریکا، انگلیس، کانادا، جمهوری چک، هندوستان، بنگلادش و … اشاره کرد.
در پنجاه و پنجمین نشست عمومی سازمان ملل، که ریاست آنرا یان کاوان [۸۸]وزیر اسبق امور خارجه جمهوری چک بر عهده داشت، وی اعلام کرد که روز جهانی زبان مادری باعث ایجاد احترام متقابل فرهنگها و زبانهای مختلف شده و سبب غنی تر شدن فرهنگها می گردد. همچنین با اشاره به سیر تاریخی نامگذاری روز جهانی زبان مادری ازسوی یونسکو و روند صعودی نابودی زبانها افزود: سازمان ملل و یونسکو در جستجوی راهی برای حفظ زبانها به عنوان میراث مشترک بشری هستند و سیستم آموزشی چندزبانه را به کشورها توصیه می کنند.
وی با اشاره به وجود خلاقیت بسیار در خصوصیات زبان، وجود نزدیک به ۶۷۰۰ گونه زبانی و لزوم حفظ زبان به عنوان عنصر ارزنده میراث فرهنگی و هویت اجتماعی، توجه به سابقه تاریخی روز جهانی زبان مادری و مبارزات تاریخی مردم بنگلادش و نیز فعالیتهای ارزنده سازمان طرفداران جهانی زبان مادری[۸۹] را لازم و ضروری دانست (شکری،۱۳۸۸).
در رئوس دستور کار بیانیه “تنوع فرهنگی” یونسکو عنوان شده است؛ کشورهای عضو یونسکو متعهد می شوند برای اشاعه و ترویج منشور تنوع فرهنگی یونسکو گام های مناسب بردارند. از جمله موارد ذکر شده می توان به موارد زیر اشاره کرد:
– تشویق به تنوع زبانی در کلیه سطوح آموزش ضمن محترم شمردن زبان مادری؛ همچنین ترویج یادگیری زبان های متعدد از سنین پایین.
– ترویج تنوع زبانی درفضای رایانه ای و تشویق به دسترسی آزاد به کلیه اطلاعات حوزه عمومی از طریق شبکه های بین المللی (یونسکو،۱۳۸۴).
۲-۵-۱- نماد، پیام و معنی
نمادها عناصری هستند که برای نشان دادن چیز دیگری به کار برده می شوند. در واقع هر چیزی اعم از کلمات، نقش ها یا حرکات غیر کلامی، پرچم و از این قبیل می توانند نماد باشند. نماد می تواند به شیء یا فکر یا رفتارهای خاصی اشاره داشته باشد. هیچ گونه رابطه طبیعی میان یک نماد خاص و مرجع آن وجود ندارد. رابطه میان نماد و مرجع نماد، اختیاری است و از فرهنگی به فرهنگ دیگر فرق می کند و این رابطه در درون هر فرهنگی نیز متفاوت است. اگر چه رابطه مستقیمی بین نماد و مرجع آن وجود ندارد، اما پیوند مستقیمی میان اندیشه افراد و نماد و نیز اندیشه و مرجع نماد وجود دارد. اگر به مرجع نماد اندیشیده شود، نماد آن به ذهن می آید و اگر به نماد فکر شود، ذهن متوجه مرجع آن می شود.
در پیام هایی که برای دیگران فرستاده می شود، مجموعه ای از نمادها با هم ترکیب می شوند. انتقال پیام شامل قرار دادن افکار، احساسات، انگیزش یا نگرش های افراد در قالبی است برای دیگران طوری که قابل فهم و تشخیص باشد. دیگران، پیام هایی که فرستاده می شوند را تفسیر می کنند. تفسیر پیام فرایند دریافت و فهم معنای پیام و دیگر محرک هایی است که از طریق حواس (بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی) از محیط دریافت می شوند. نحوه ارسال و تفسیر پیام ها متأثر از تجارب زندگی است (مثلاً تجربه فرد از دیگران، و حالاتی عاطفی که پیش از این به فرد دست داده است). این تجارب زندگی، تنها تجارب منحصر به فرد شخصی فرد نیست، بلکه تجارب قومی و فرهنگی مشترک فرد با دیگران را نیز شامل می شود. نکته مهمی که باید به خاطر داشت این است که هیچ کس دارای تجربه مشابه با دیگری نیست و دو نفر یک پیام را به شیوه یکسانی تفسیر نمی کنند. برای انتقال پیام، کانال های متفاوتی وجود دارد. می توان پیام را شفاهی یا از طریق نشانه های غیر کلامی یا با نوشتن ارسال کرد. فردی که قادر به تکلم یا شنیدن نیست، می تواند از زبان اشاره استفاده کند. همچنین پیام را می توان از طریق ریاضیات یا قالب های هنری بیان، نظیر نقاشی، عکاسی یا موسیقی ارسال کرد. در هر حال تنها هنگامی گفتار به میان می آید که کانال ارتباطی، کلام شفاهی باشد (جهانگیری،۱۳۷۸).
واژه پیام به معنی تبادل پیام و خلق معنی است (مثلاً نسبت دادن اهمیت به پیام ها). معنی را نمی توان از فردی به فرد دیگر انتقال داد. فقط پیام را می توان منتقل کرد. هنگامی که شخصی پیامی را می فرستد، از آن پیام، معنای خاصی در نظر دارد و به همان منظور نیز نمادها و کانال ارتباطی مناسب آن را برمی گزیند. در هنگام خلق پیام تنها به رفتاری که مخاطب نشان خواهد داد (مثل خندیدن) اتکا نمی شود، بلکه تفسیر شخص از آن رفتار نیز در این امر دخیل است (مثلاً شاید فکر شود که شوخی می کند یا او را دست انداخته و مسخره می کند). شیوه ساخت و تفسیر پیام تابعی از ادراک فرد از خود و دیگران و رفتار عینی آن ها و اینکه چگونه برای فرد پیام ارسال می کنند، است. اما فردی هم که پیام را تفسیر می کند، معنای مورد نظر خود را به آن اسناد می دهد. معنایی که به پیام داده می شود تابعی از اصل پیام ارسال شده، کانال انتقال ییام، محیط ارسال پیام، دریافت کننده پیام، رابطه بین فرد گیرنده و فرستنده پیام و شیوه انتقال پیام است.
پیام ها مستقل از هم ارسال و تفسیر نمی شوند، بلکه فرد همزمان در هر دو فرایند شرکت دارد. هنگامی که پیامی ارسال می شود به طور قطع فرد از چگونگی تفسیر پیامی که دریافت می شود نیز تأثیر می پذیرد و حتی ممکن است پیام خود را بر اساس بازخوردی که از طرف مقابل دریافت کرده، اصلاح کند(گودیکانست،۱۳۸۳).
رفتار غیر کلامی را برای مشخص کردن رابطه بین سخنگو و مخاطب می توان در قالب حرکت سر، چشم ها، نوع نگاه کردن، حالت صورت، حرکت دست ها و پاها در هنگام نشستن و نوع قرار گرفتن آن ها، نحوه ایستادن و نشستن، نشان داد.
یکی از روشن ترین جنبه های رفتار غیر کلامی که رابطه قدرت و همبستگی بین سخنگو و مخاطب را نشان می دهد، از طریق رعایت فاصله بدنی آن دو هنگام محاوره است. هر چه افراد دارای رابطه همبستگی نزدیک تری باشند در هنگام سخن گفتن به هم نزدیک تر قرار می گیرند. ولی این مسئله حائز اهمیت است که فاصله معین بدنی برای دو سخنگو که دارای فاصله اجتماعی مشخصی هستند در دو جامعه فرهنگی مختلف، یکسان نمی باشد. به طور مثال اعراب در مقایسه با آمریکاییان در هنگام سخن گفتن فاصله کمتری را بین خود رعایت می کنند و در هنگام نشستن فاصله کمتری بین آن ها وجود دارد و در هنگام صحبت کردن یکدیگر را لمس می کنند و پیوسته در چشم های یکدیگر نگاه می کنند و عموماً بلند تر حرف می زنند.
رفتار غیر کلامی می تواند در قالب سکوت و یا سکوت همراه با حرکت اندام ها باشد ولی به هر صورت رفتار غیر کلامی فاقد تظاهر آوایی زبانی است. کسی که سکوت اختیار کرده است، اجباراً به آن معنا نیست که پیامی را منتقل نمی کند، به عبارت دیگر در یک جامعه فرهنگی سکوت در بافت های اجتماعی؛ (الف) دارای معنای خاصی است، (ب) اعضای یک جامعه زبانی با شناخت کامل ابعاد معنایی سکوت، پیام خود را از این طریق منتقل نموده و یا پیام دیگران را درک می کنند (جهانگیری،۱۳۷۸).
در جوامع چند فرهنگی، شناخت رفتارها کلامی و غیر کلامی فرهنگ های گوناگون، شرط مهمی برای برقراری ارتباط بهینه و تعاملات خالی از ابهام است.
۲-۵-۲- عوامل مؤثر بر تنوع زبانی
یکی از مهم ترین ویژگی های زبان، خلاقیت نامحدود آن است؛ مثلاً از نظر ترکیبی، با تعداد اندک و حداقلی از کلمات، می توان جملات بسیاری ساخت. بدین ترتیب، تنوع و تفاوت گفتار پدید می آید، و زبان موجودیتی سیال می یابد که بسته به موقعیت های ساختاری کنش و آگاهی مندرج در آن، به همراه آگاهی و شناختی که از فرایند جامعه پذیری افراد حاصل آمده است، دامنه نامحدودی از سخن گفتن و گفتار را ایجاد می کند.
با این حال تنوع پذیری زبان، و به تبع آن، خصلت گسترش یابی گفتار، تحت تأثیر کلیت های تاریخی- اجتماعی قرار دارد. بدین معنی که زبان، همیشه و در همه حال رو به گسترش نیست. در بسیاری از اوقات، شکل زبان، یعنی نمادها به عنوان سازه های حاوی معنی، تحت تأثیر محدودیت ارتباطات قرار گرفته و بسته و محدود می گردد. مثلاً تنوع واژگان از سبک هندی تا دوره بازگشت در ادبیات فارسی نه تنها گسترش نیافته بلکه محدود شده است. از سوی دیگر، از نظر محتوا، یعنی از نظر معنی نیز، گاه زبان دچار محدودیت می شود. این مثال نقش بسیار مهم زبان را در بازیابی هویت فرهنگی را روشن می سازد. زبان یکی از عوامل زمینه ای و بنیادین رسیدن به اهداف اجتماعی است که حتی در مقیاس محدود زمانی نیز، در نیل به اهداف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، علمی و حتی نظامی، کارساز می باشد (گرانپایه،۱۳۷۷).
عکس مرتبط با اقتصاد
ماهیت شرایط لازم برای ایجاد جوامـع معرفتی و برقراری ارتباط میان آن ها اصولاً غیر زبانی است، اما در هر حال تمامی این فعالیت ها در زبا ن جاری و به یاری زبـان منعقـد می شونـد و توسعه می یابند.
رسیدن به جهانی واحـــد، آن هم تنـها به یاری زبانـی واحد، امری تخیلی اسـت، با این حال، زبان، به عنوان شیـوه عمده و اصلی سامان بخشی تجربه های مشتـرک انسا نی، نقشی اساسی در حرکت به سوی عمیق تر شدن فهم و کاربرد زبان های گوناگون دارد و این همگرایی را در سطوح جوامع معرفتی درجهان سهولت و سرعت می بخشد (جهانگیری،۱۳۷۸).
با وجود این که به نظر می رسد در جوامع بزرگ کنونی و به خصوص در جوامع ساکن در شهرهای بزرگ، همه افراد ظاهراً با یک زبان تثبیت شده تکلم می کنند، اما، در واقع چنین نیست. تفاوت زبانی حتی در میان افرادی که شیوه های تکلم آن ها در چارچوب لهجه های خاص همان زبان – مشترک تثبیت شده- طبقه بندی می شوند، بسیار است. در میان تک تک افراد یک جامعه زبانی هم تفاوت های مشخصی مشاهده می شود. هر فردی با روش خاصی به ادای کلمات می پردازد و محدوده واژگانی خاصی دارد. منظور از “محدوده واژگانی”؛ مجموعه واژه هایی است که فرد در گفتار و نوشتار خود به کار می برد. این محدوده تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله خانواده، تربیت، محیط زندگی، محیط زندگی شغلی، تحصیلات و امثال آن قرار دارد. این تفاوت ها هستند که شخصیت زبانی هر فرد را تشکیل داده و به عنوان یک عنصر فرهنگی، به نوبه خود در شکل دهی شخصیت فردی او نیز ایفای نقش می کنند. علاوه بر این، تفاوت های سنتی و یا عرفی افراد هم، وجه مشخصه دیگری است که زبان و گفتار گروهی از افراد را از زبان و گفتار گروهی دیگر متمایز می کند(گرانپایه،۱۳۷۷).
“گروهی از مردم که به یک زبان مشترک سخن می گویند و جملگی در یک یا چند منطقه جغرافیایی زندگی می کنند جامعه زبانی نامند”(وثوقی،۱۳۷۱،ص۵).
یک جامعه زبانی ممکن است به کوچکی یک دهکده، یا به اندازه یک شهر یا به بزرگی کلیه افرادی که زبان انگلیسی را به عنوان زبان مادری سخن می گویند، باشد هر فردی از آحاد بشر، عضو یک جامعه زبانی است. اما بنابر ضرورت زمان و مکان ممکن است به طور موقت یا دائم به عضویت یک یا چند جامعه زبانی دیگر هم درآید. مانند یک نفر بلوچ که به تهران مهاجرت کرده، نه فقط جزء جامعه بلوچ زبان است، بلکه برای برقراری ارتباط با مردم تهران، عضو جامعه بزرگ تر فارسی زبان نیز می گردد. مرزهای جامعه زبانی و مرزهای تقسیمات جغرافیایی سیاسی، یعنی مرزهای کشورهای مختلف، لزوماً و در همه حال بر هم منطبق نیستند. به دیگر سخن، ممکن است یک جامعه زبانی در چند منطقه مختلف پراکنده باشند که هر منطقه متعلق به یک کشور مجزایی باشد. مردم درون مرزهای یک کشور، به خصوص کشوری که از وسعت ارضی و تنوع اقلیمی زیادی برخوردار است، از نظر زبانی به جامعه های مختلفی متمایز می گردد که هر جامعه زبانی در منطقه محدود و معینی از جغرافیای آن کشور محصور می گردد و در درون مرزهای هر منطقه، زبان محلی خاصی رایج است.
“زبانی را که در یک منطقه محدود جغرافیایی یک کشور رایج است، یعنی به وسیله یک جامعه زبانی یکار برده می شود، زبان محلی[۹۰] نامند. در گذشته برخی از زبان شناسان ایرانی این گونه زبان ها را گویش نام نهاده اند” (وثوقی،۱۳۷۱،ص۱۲).
در شهرهای بزرگ و مهاجر پذیر، به علت تمرکز خرده فرهنگ های مختلف و عوامل گوناگون اجتماعی، تقسیم بندی های زبانی، شکل برجسته و بارزتری دارد. وجود قومیت های مختلف باعث تنوع وسیع لهجه ها و گویش ها شده است.
کشور پهناور ایران که از شرایط اقلیمی و اوضاع و احوال جغرافیایی بسیار متنوعی در جای جای خود برخوردار است بدون شک ویژگی های منطقه ای، خصوصیات اقلیمی و عوامل فرهنگی هر منطقه دست به دست هم داده و تأثیرات متنوعی را در سه بخش صوتی، واژگان و نحوی سخنگویان فارسی یه جای گذاشته است و این امر موجب شده است که لهجه ها و گویش های مختلفی در زبان فارسی به وجود آید.
“گروهی که به زبانی غیر از زبان اکثریت مردم یک کشور سخن می گویند، اقلیت زبانی نامیده می شوند” (صالحی امیری، ۱۳۸۹،ص۱۵۶). به کار بردن زبان و لهجه های قومی و محلی، یکی از متداول ترین خواست های اقلیت هاست و در اغلب کشورهای دنیا – اعم از پیشرفته و غیر پیشرفته- چنین درخواست هایی وجود دارد. یکی از مباحث جامعه شناسی زبان مبحث قوم مداری زبانی[۹۱] است و آن در مورد اقوام یا کشورهایی مطرح است که می خواهند موجودیت قومی یا هویت ملی خویش را که در معارضه با اقوام یا کشورهای دیگر قرار دارد، یا در معرض تهدید و دستبرد است را از راه وحدت زبانی مصون و در امان دارند(وثوقی،۱۳۷۱).
برخی کشورها مانند ایران، فرانسه، مصر و آلمان دارای یک زبان رسمی و مشترک هستند. در صورتی که کشورهای زیادی هم هستند که در قانون اساسی آن ها دو یا چند زبان رسمی تعیین شده است.
وحدت زبان در یک کشور، تحت تسلط گرفتن فضای ارتباطی به وسیله یک زبان و به زیان دیگر زبان هاست که سلطه آن با بهره گرفتن از نفوذ و اشباع فرهنگی به وجود خواهد آمد. دولت نیز این زبان را وسیله ای برای ارتباط یا عامل وحدت گروه های گوناگون می داند و نه عامل شناسایی هویت فردی و گروهی. اگر فردی از اعضای یکی از جوامع زبانی بخواهد از قلمرو زبانی خود خارج شود و یا با افراد سایر جوامع زبانی ارتباط برقرار کند، لازم است از زبان میانجی و یا مشترک که در کل جامعه بزرگ تر پذیرفته شده، استفاده کند. در فصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل پانزدهم ضمن به رسمیت شناختن تنوع فرهنگی در کشور بر امکان استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی تدریس ادبیات خرده فرهنگ ها در مدارس، در کنار زبان فارسی، تأکید و تصریح شده است:
“زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران، فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید به این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آن ها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است” (منصور،۱۳۸۶، ص۳۶).
با توجه به ساختار جوامع امروزی که عمدتاً چند زبانی اند، زندگی زبان ها در کنار یکدیگر به نوعی به غنای فرهنگی جامعه یاری می رساند و در تولید فرهنگ و ادبیات و پربار شدن محیط هنری، علمی و فرهنگی جامعه نقش بازی می کند. زبان ها به طور طبیعی نیازهای خود را از یکدیگر برطرف می کنند و با وام گیری ها، خود را با ملزومات جهان مدرن هماهنگ می سازد؛ به گونه ای که واژه های جدید ساخته می شوند و زبان ها خود را با عینیات جامعه همراه می نمایند. از این طریق، بر هم پیوندی های صاحبان زبانها و گویش ها افزوده می شود، هویت ملی در برگیرنده موزائیک غنی جامعه چند زبانی واقع می گردد، بر اوراق تمدن بشری و فرهنگ انسانی افزوده می شود و صلح و همزیستی جای خشونت و تقابل را می گیرد.
مؤسسات، تشکیلات غیر دولتی و امضاکنندگان “بیانیه جهانی حقوق زبانی”، در بارسلونا گرد هم آمده و با هدف اینکه مباحث اساسی زیرین لحاظ شود، از ۶ تا ۹ ژوئن ۱۹۹۶ تشکیل جلسه دادند و در نهایت اعلامیه جهانی حقوق زبانی به تصویب رسید.
الف) از دیدگاه سیاسی، هدف، طراحی روشی برای سازماندهی تکثر و تنوع زبانی به گونه ای است که به مشارکت مؤثر جمعیت های زبانی در این مدل توسعه جدید اجازه دهد.
ب) از دیدگاه فرهنگی، هدف، تأمین و ایجاد محیط ارتباطات جهانی سازگار با مشارکت برابر همه خلق ها، جمعیت های زبانی و افراد در روند توسعه است.
ج) از دیدگاه اقتصادی، هدف، تشویق پایدار توسعه بر پایه مشارکت همه و بر اساس احترام به تعادل محیط زیست جوامع و برقراری روابط برابر بین همه زبان ها و فرهنگ هاست(صالحی امیری، ۱۳۸۹).
عکس مرتبط با محیط زیست
۲-۶- تنوع دینی – مذهبی[۹۲]
با پیشرفت دانش معلوم شده است که درباره هیچ یک از پدیده های جهان نمی توان تعریف کاملی ارائه نمود. تعریف باید جامع و مانع باشد؛ یعنی همه موارد خودی را در بر گیرد و همه موارد بیگانه را بیرون کند. تعریف دین در علم کلام هر دین کاری نسبتاً آسان است، ولی همین تعریف در علم ادیان، به سبب تنوع بسیار زیاد دین های جهان، کاری دشوار است. این امر موجب شده است که بیش از هشتاد تعریف برای تعریف دین ارائه شود که هیچ کدام از آن ها را نمی توان جامع و مانع دانست. مثلاً تعریف دین به “اعتقاد به وجود خدا و عمل به مقتضای این اعتقاد” جامع نیست و شامل آیین اصلی بودا نمی شود (بودا از خدا و خداپرستی سخن نگفته است و هیچ یک از فرقه های بودایی به آفریدگار قائل نیست. خدایان گوناگون این آیین در زمان های بعد صرفاً به منظورپرستش بودیسم افزوده شده اند). برخی گفته اند: دین به معنای اعتقاد به یک امر قدسی است و برخی آن را ایمان به موجودات روحانی دانسته اند. گروهی دیگر گفته اند که دین عبارت است از ایمان به یک یا چند نیروی فوق بشری که شایسته اطاعت و عبادت هستند.
مذهب در گذشته به مکتب های فکری درون یک دین (مانند مذاهب چهارگانه یا پنج گانه فقه اسلام) اطلاق می شد. در مغرب زمین واژه “Religion” به معنای مکتب های درون یک دین و به معنای خود دین به کار می رود و حدود نیم قرن است که متجددان کشور ما تحت تأثیر این موضوع، کلمه “مذهب” را هر دو معنا استعمال می کنند. شریعت معمولاً به معنای احکام و قوانین آسمانی است و گاهی به معنای دین به کار می رود.
دین یک امر اجتماعی است و جامعه شناسان دین را یک نهاد اجتماعی می دانند و به همین دلیل، درباره آن بحث می کنند.
رویکرد جامعه شناسان به مبحث دین رویکردی علمی است. علوم در گذشته به ماوراءالطبیعه وابسته بودند. از اواخر قرون وسطی، تحقیقات علمی مغرب زمین از ماوراءالطبیعه فاصله گرفت و این شیوه اندک اندک به سراسر جهان سرایت کرد.
از این رو، دور از انتظار نیست که جامعه شناسان هنگام سخن گفتن درباره دین، کاری به جنبه آسمانی آن نداشته اند و آن را ساخته ذهن بشر و تکامل یافته جادو بدانند که برای تأمین نیازهای معیشتی ساخته شده است؛ زیرا دیدگاه علمی هر چیز را بدون توجه به جنبه های آسمانی اش تشریح و تبیین می کند.
به نظر جامعه شناسان، دین، دست کم در مراحل نخستین خود، سخت به جادوی ابتدایی می ماند؛ به این معنا که جادوگر و دیندار، هر دو می کوشند تا با تدابیری هستی را بر سر مهر آورند و آسایش خود را تأمین کنند(قربانعلی زاده، ۱۳۸۹).
ادیان را می توان از جنبه های گوناگون دسته بندی کرد:
ادیان ابتدایی (مانند آنچه میان اقوام ابتدایی دیده می شود)، ادیان قدیم (مانند آیین های منقرض شده خاورمیانه) و ادیان پیشرفته (مانند ادیان بزرگ کنونی).
ادیان ساده (مانند آنیمیسم، توتمیسم و فتیشیسم)، ادیان فلسفی (مانند هندوئیسم، بودیسم و آیین کنفوسیوس) و ادیان وحیانی (مانند زردشتی گری، یهودیت، مسیحیت و اسلام).
ادیان غیر توحیدی (مانند هندوئیسم، بودیسم و شینتو) و ادیان توحیدی (مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام).
ادیان سامی یا ابراهیمی (مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام)، ادیان آریایی (مانند ادیان ایران باستان، هندوستان، روم و یونان قدیم) و ادیان خاور دور (مانند آیین کنفوسیوس، تاتوئیسم و شینتو).
ادیان شرقی (مانند هندوئیسم، بودیسم و شینتو) و ادیان غربی (مانند یهودیت، مسیحیت و اسلام).
دسته بندی های دیگری نیز در منابع دین شناسی وجود دارد(توفیقی،۱۳۸۴).
از آنجا که دولت های ملی تشکیلاتی جدید هستند و پس از فروپاشی امپراطوری های بزرگ تأسیس شده اند، در محدوده هر واحد سیاسی پیروان ادیان مختلفی سکونت یافته اند. مهاجرت با انگیزه دینی و نیز جنگ ها و درگیریهای مذهبی از دیگر عواملی هستند که موجب شده اند پیروان ادیان و مذاهب مختلف در مناطق مختلف جهان همجوار شوند. به عنوان نمونه می توان به تراکم جمعیت مسیحیان در اروپا و مسلمانان در خاورمیانه اشاره کرد.
نگرش و جهت گیری ادیان هم در خلق و تحدید تنوع مؤثرند. بعضی ادیان شمول گرا بوده و در صورت امکان نسبت به جذب گروندگان به دین استقبال می کنند و در برخی همانند اسلام پیروان ادیان الهی نیز محترم شمرده می شوند و بعضی دیگر از ادیان شمولگرا نیستند، مانند دین یهود که پذیرای گروندگان جدید نمی باشد. این جهت گیری دینی خود به خود بر تنوع اثر می گذارد. محدود ماندن جمعیت یهودیان در کشورهای مختلف دنیا و به جای آن رشد جمعیت پیروان ادیان دیگر مثل بودا (بودیسم) در غرب تا حدود زیادی متأثر از جهت گیری ادیان می باشد.
کشورهای مختلف در مقابل تنوع دینی- مذهبی رویکردهای مختلفی داشته اند؛ بعضی کشورها تنوع دینی را امری طبیعی قلمداد کرده و حقوق شهروندان را از هر دین و مذهبی که باشند، محترم می شمارند؛ هر چند که در عمل نسبت به تبعیض های پنهان علیه پیروان برخی ادیان، واز جمله مسلمانان بی تفاوتند(رضانژاد،۱۳۸۶).
بر اساس پژوهشی که موسسه بین المللی نظرسنجی گالوپ انجام داده است، پس از ملیت، مذهب دومین عامل احساس هویت در جهان به شمار می رود (صالحی امیری،۱۳۸۹).
در اصل دوازدهم قانون اساسی به مسئله دین و مذهب رسمی جمهوری اسلامی ایران پرداخته شده است:
” دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل می باشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاه ها رسمیت دارند و در هر منطقه ای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود”(منصور، ۱۳۸۶،ص۳۴).
با عنایت به این نکته که اسلام دین و تشیع مذهب رسمی کشور است و ادیان و مذاهب دیگر در چارچوب قانون دارای احترام هستند، توجه به مذهب اهل سنت و سایر ادیان و مطالعه پیرامون آن ها و پیروانشان حائز اهمیت است.
۲-۷- مدیریت[۹۳] و کارکردهای آن
درباره مدیریت، تعریفی که مورد قبول عام باشد، در دست نیست. صاحب نظران و مؤلفان مدیریت با هدف ها و سوگیری های مختلف، تعریف های گوناگون ارائه کرده اند.
برای تعریف مدیریت، از ویژگی های عملی آن می توان کمک گرفت. تعریف عملی تعریفی است که مفهوم مدیریت را به چند ملاک مشاهده پذیر وابسته می سازد. از این رو، اگر در موقعیتی ملاک های زیر قابل مشاهده باشد می توان گفت در آن موقعیت، مدیریت اعمال می شود.
– فعالیت منظم و سازمان یافته: مدیریت، مجموعه فعالیت منظم و پیوسته ای است که با گروه ها و افرادی که در جهت هدف مشترکی کار می کنند، ارتباط دارد. مدیریت ممکن است اشکال گوناگونی پیدا کند؛ فرماندهی گروهی نظامی یا رهبری گروهی دانشجو، مدیریت سازمانی با هزاران کارمند یا اداره انجمنی کوچک مرکب از چند دانشجو. عمل مدیریت در چنین موقعیتی ، ایجاد هماهنگی میان فعالیت های افراد و گروه هاست.
– هدف ها: ملاک دوم مدیریت آن است که هدفی وجود دارد که فعالیت منظم گروهی، در جهت تحقق آن هدایت می شود. هدف ممکن است صریح و روشن یا غیر صریح و ضمنی باشد (سید جوادین، ۱۳۸۲).
– روابط میان منابع: سومین ملاک آن است که فعالیت منظم در جهت هدف از طریق روابط معینی که میان منابع موجود برقرار است، صورت می گیرد. واژه منابع[۹۴] اصطلاح کلی است شامل منابع انسانی، مادی و مالی. در مورد منابع مادی، روابطی که وجود دارد ماهیتاً فیزیکی است، مثل روابط موجود در خط تولید کارخانه ها. در مورد منابع مالی، روابط اشاره می کند به تهیه و تخصیص بودجه یا سرمایه گذاری برای خرید و نگهداری وسایل، تجهیزات و ساختمان، و رویه های مالی. مهمترین روابط، مناسبات میان افراد است که دو بعد رسمی و غیر رسمی دارد. روابط رسمی، مثل روابط کاری میان افراد که بر حسب وظایفشان توسط سازمان ایجاد می شود، و روابط غیر رسمی که ضمن فعالیت روزمره افراد در سازمان، بین آن ها پدید می آید. الگوی روابط رسمی متقابل میان افراد تحت تأثیر الگوی اختیار[۹۵] و مسئولیت[۹۶] شکل می گیرد. (اختیار؛ یعنی، حق قانونی برای دستوردهی یا هدایت فعالیت دیگران، و مسئولیت؛ یعنی، قبول وظیفه و پاسخگو بودن[۹۷] در قبال انجام وظیفه و اعمال اختیار).
– انجام دادن کار به وسیله دیگران: چهارمین ملاک عینی مدیریت آن است که تحقق هدف ها از طریق انجام دادن کار با – و به وسیله افراد دیگر صورت می گیرد. چون مدیریت در موقعیت گروهی اعمال می شود، از این رو، انجام دادن کار، مستلزم استفاده از قابلیت ها و استعدادهای افراد دیگر است، از طریق تقسیم کار، و محول کردن وظایف به آن ها(علاقه بند، ۱۳۸۵).
– تصمیم گیری: آخریم ملاک مهم مدیریت، شرکت فعال در تصمیم گیری است؛ یعنی ارزشیابی و گزینش راه حل ها برای مسایل و مشکلات در موقعیت های پیچیده که غالباً توأم با احتمال خطر و عدم اطمینان است. تصمیم گیری، همه جوانب مادی، مالی و انسانی را شامل می شود. عمل تصمیم گیری بسیار اهمیت دارد و موفقیت در مدیریت به اتخاذ تصمیمات درست و مقتضی وابسته است.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:29:00 ق.ظ ]