به پیش سپاه اندرآمد چوگــرد چورعدخروشان یکی ویلهکرد
که گردان کدامنــد وجنگاوران دلیـــران و کار آزموده سران»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۲،ب: ۲۰۵ : ۱۸۵)
فردوسی وصف دلیری شگفتی انگیز گرد آفرید را در برابر سهراب ، از دیدگاه و زبان ِآن پهلوان یعنی سهراب ، چنین نقش می زند:
«بدانست سهراب کو دخـترست سر و موی ِاو از در افسرست
شگفت آمدش،گفت:ازایران سپاه چنـــین دختر آید به آوردگاه
سواران جنــــــگی به روز نبرد همانا به ابر اندر آرند گـــرد!»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۲،ب: ۲۳۰ : ۱۸۶)
۲ – ۳ – ۶ ) گردیه:
در گفتگویی که بین گردیه و بهرام چوبین صورت میپذیرد گردیه با صفاتی چنین توصیف میشود:
«همیگفت هر کس که این پاک زن سخن گوی وروشندل و رای زن
تو گفتی که گفتـارش از دفتــرست بدانش زجاماسب نامی برتر است»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۸،ب: ۱۶۷۸ : ۴۱۷)
وقتی پهلوانان یا پادشاهان از زنی خواستگاری میکردند او را به صفاتی یاد میکردند که در خور یک زن مسلمان میباشد و نمایشی بر حقوق در نظر گرفته برای زنان است. از آن جمله در داستان بهرام چوبینه هنگامی که بهرام بدست قلون نامی کشته میشود، خاقان در ارسال نامه برای گردیه (گردیه ، زنی پهلوان ، سیاست مدار و میهن پرست است. او شخصیتی تاریخی دارد.) خواهر بهرام بهعنوان خواستگاری و طلب ازدواج خطاب به وی چنین مینویسد:
«سـوی گــــردیه نامـه بود جدا کـه ا ی پـاک دامـن زن پارسـا
هَمَت راستـی و هَمَــت مردمی سرشتت فزونـی و دور از کمی»
است (فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۹،ب: ۲۸۰۴ : ۱۷۴)
در ادامهی نامه باز روی پارسایی و پاکی زن و رایزنی زن (گردیه) تأکید میورزد.
«ز پیــــوند از پنـد و نیکو سخـن چه از نو،چه از روزگار کـــــهن
زپاکـــی واز پارســــــــایی زن که هم غمگساراست وهم رای زن»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۹،ب: ۲۷۴۷ : ۱۷۱)
۲ – ۳ – ۷ ) مهرک:
در شاهنامه زنان کارهایی میکنند که مردان از انجام آن ناتوان هستند. دخت مهرک نوشزادان دلوی را از چاه بیرون میکشد که سربازان شاپور از بالا کشیدن آن ناتوان هستند و زور بازوی وی شاپور را شگفت زده میکند. خود شاپور هم دلو آب را به سختی بالا میکشد.
«یکی دختـــری دید برســان ماه فروهــشته از چرخ دلوی به چاه
چـو آن ماهرخ روی شــاپور دید بیامد بر او آفــرین گســــترید
که شادان بدی شاهوخــندان بدی هــمه ساله از بی گــزندان بدی
کنون بیگمان تشـــنه باشد ستور بدین ده رود انــدرون آب شور
بهچاهاندرونآب سردستوخوش بفـــرمـای تا من بوم آب کــش
بدو گفت شــاپور کای ماه روی چرا رنجهگشتی بدینگفتوگوی
که باشــــند با من پرستنده مرد کزین چاه بی بن کشند آب سرد
ز برنا کنیــــــزک بپیچید روی بشد دور و بنشست بر پیشجوی
پرستــــــنده ای را بفرمود شاه که دلو آور و آب برکـش ز چاه
پرســـــتنده بشنید و آمد دوان رسن برد بر چـــــرخ دلو گران
چو دلوگران سنگ پرآب گشت پرستـنده را روی پر تاب گشت
چو دلو گران بر نیـــامد ز چاه بیامد ژکان زود شـــــاپور شاه
پرستنده را گفت کای نیــم زن نه زنداشتاین دلووچندینرسن
همیبرکشید آب چندی ز چاه تو گشتی پر از رنج و فریاد خواه
بیامد رســـــن بستد از پیشکار شد آن کار دشوار بر شاه خــوار
ز دلو گران شاه چون رنجه دید بر آن خوب رخ آفرین گسترید»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۷،ب: ۲۲۵ : ۱۶۷)
۲ – ۴ ) پادشاهی زنان در شاهنامه:
درشاهنامه زنان حتی درزمان زندهبودن همسروشوی به مقام ولیعهدی و پادشاهی میرسیدند و اگر چنین زنی از توان، شایستگی و معرفت و مایهی لازم برای جانشینی پادشاه بهرهمند نبود هرگز فردی مانند بهمن همسرش را بدان مسئولیت نمیگمارد. چهرهی زنان پادشاه و ولیعهد در شاهنامه بسی درخشان است و پر روشن است که این زنان از حقوقاجتماعی ویژهای برخوردارند.
۲ – ۴ – ۱ ) همای چهرزاد:
همای چهرزاد؛ دخت بهمن نخستین زنی است که در شاهنامه پادشاه ایران شده است:
«همای آمد و تاج بر سـر نهــاد یکی راه و آ یــیــن دیـگر نهاد
سپــه را همه سربســر بـاد داد در گنـج بگشــاد و د ینــار داد
برای و بداد از پدر در گـذشت همیگیتی از دادش آباد گشـت
همیگفت کین تاج فرخنده باد دل بــد سگــالان مـا کنـده باد
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:22:00 ب.ظ ]