۲-حالتی است که در آن خریدار چندین نوع محصول یا ماده اولیه را از مجموعه ایی از تامین کننده ها تهیه می کند. بنابراین تصمیم گیری بهینه برای خرید، تعیین بهترین تامین کننده ها برای سفارش دهی، مناسب ترین مقدار سفارش به هریک از آنها ست. بنابراین قایل توجه است که در این حالت، همه تامین کننده ها توانایی تولید یا عرضه همه کالاها را ندارند. در این صورت هر تامین کننده باید اقلامی را که می تواند در اختیار قرار دهد را ارائه کند. این حالت را اصطلاحا چند محصولی[۴۵] می گویند.
۲-۸-۳ رویکرد تعداد دوره های مورد نظر برای تصمیم گیری
از دیدگاه تعداد دوره های مورد نطر برای تصمیم گیری، مساله انتخاب و تخصیص سفارش به تامین کننده ها را می توان در دو حالت در نظر گرفت.
تک دوره ایی[۴۶]
چند دوره ایی[۴۷]
چنانچه سازمان در نظر داشته باشد، میزان سفارش تخصیص داده شده را برای چندین دوره برنامه ریزی کند، باید با در نظر گرفتن سیاست های موجودی، هزینه های نگهداری، سفارش دهی و سایر هزینه های موجودی، تامین کنندگان مناسب را شناسایی کرده و میزان سفارش اقتصادی را نیز تعیین کند. نکته ایی که در این نوع مساله مطرح است این است که، در اغلب این مسائل با توجه به سیاست های موجودی میزان بهینه سفارش تعیین می شود. یعنی با هدف کاهش سایر هزینه های موجودی، میزان سفارش اقتصادی سازمان و نیز تامین کنندگان مورد نظر به صورت همزمان مشخص می شود. این در حالتی است که در عمل، سازمان معمولا میزان تقاضای معینی دارند و باتوجه به آن و سایر موارد دیگر به انتخاب تامین کنندگان می پردازد.
۲-۸-۴ رویکرد تعداد اهداف و معیار های مورد نیاز برای تصمیم گیری
از دیدگاه تعداد اهداف مورد نطر برای تصمیم گیری، مساله انتخاب تامین کننده و تخصیص سفارش به تامین کنندگان را به دو دسته تک هدفه و چند هدفه تقسیم کرد. همان طوری که در برخی از مقالات نیز مطرح شده است، در عمل شاخص های زیادی از قبیل قیمت، محل تامین کنندگان، میزان پاسخ گویی به تقاضا و غیره می توان برای انتخاب تامین کننده ها توسط سازمان به کار گرفت.
انتخاب تامین کنندگان یک مساله چند معیاره است. که شامل هر دو معیار کیفی و کمی و همچنین ملموس[۴۸] و غیرملموس[۴۹] است که برخی از این معیارها با هم در تضادند. بنابراین لازم است برای انتخاب تامین کنندگان مناسب به نقطه بهینه ایی برای این شاخص ها دست یافت. از طرف دیگر اهداف و رویکرد انتخاب تامین کنندگان با توجه به انواع زنجیره تامین می توان متفاوت باشد.
زنجیره تامین به سه دسته تقسیم می شود.
زنجیره تامین ناب[۵۰]
زنجیره تامین چابک[۵۱]
زنجیره تامین ترکیبی[۵۲]
در هریک از زنجیره های فوق با توجه به اهداف آن زنجیره تامین، رویکردهای متفاوتی برای انتخاب تامین کننده ها وجود دارد که در شکل۲-۱۰ به صورت موردی بیان شده اند [۳].
جدول ۲-۱ رویکرد انتخاب تامین کنندگان در انواع زنجیره تامین[۳].
۲-۹مرور ادبیات انتخاب تامین کننده
در تصمیمات مربوط به انتخاب تأمین کننده دو مبحث دارای اهمیت ویژه ای است.
چه معیارهایی را باید مورد استفاده قرار داد؟
از چه روش هایی می توان برای مقایسه و انتخاب تأمین کنندگان استفاده نمود [۲۰].
در خصوص پاسخ سوال های فوق باید توجه شود که، برای انتخاب بهترین تامین کننده، مبادلات بین منابع ملموس و ناملموس را در نظر گرفته می شوند. در حالی که برای حل همزمان مسئله انتخاب تامین کننده و تخصیص سفارش به وی، با یک مسئله برنامه ریزی چند هدفه و چند مرحله ای روبرو می شویم که هم شامل جنبه های کیفی و هم شامل جنبه های کمی است، که باید در روش حل، مد نظر قرار داده شوند. از آنجایی که بسیاری از اطلاعات مرتبط با این مسائل با عدم قطعیت روبرو هستند، لازم است برخی از اطلاعات به صورت فازی در نظرگرفته شوند.
بنابراین مسئله ارزیابی و انتخاب تامین کنندگان، یک مسئله تصمیم گیری پیچیده و چند معیاره محسوب
میشود و وزن هر معیار به شرایط و زمان خرید بستکی دارد [۲۲] . درضمن طی سالیان گذشته، روش های زیادی برای ارزیابی و انتخاب تأمین کنندگان ارائه شده است. با وجود این، متخصصان اعتقاد دارند که در عمل، روش بهینه منحصر به فردی برای ارزیابی تأمین کنندگان وجود ندارد، بنابراین شرکت ها از، روش های متفاوتی برای این مساله براساس نیازمندی های مشخص شرکت خود استفاده می کنند. همین امر، یافتن بهترین روش ارزیابی و انتخاب تأمین کننده را دشوار می کند. از جمله این روش ها، تحلیل پوششی داده ها[۵۳]، الگوریتم ژنتیک[۵۴]، فرایندهای تحلیل سلسله مراتبی[۵۵]، فرایندهای تحلیل شبکه ایی[۵۶]، برنامه ریزی ریاضی[۵۷]، تئوری مجموعه فازی، تکنیک رتبه بندی چند شاخصه ساده[۵۸]، شبکه هوش مصنوعی[۵۹] ، روش استدلال نمونه محور[۶۰]،[۶۱]TOPSIS و ترکیب آنها می توان اشاره کرد. در ادامه به به مرور مقالات علمی انجام شده و رورش های و معیارهای به کار برده شده، پرداخته می شود.
با توجه به آنالیز دو موضوع فوق در انتخاب تأمینکننده، توجه بسیاری از دانشگاهیان و مدیران خرید را از دهه ۱۹۶۰ جلب کرد. به گونه ایی که، نخستین تحقیق انتخاب و ارزیابی تأمین کننده، با مطالعه دیکسون[۶۲] ۱۹۶۶ با کاربر روی موضوعی با عنوان « یک تحلیل از انتخاب فروشنده و مدیریت» آغاز شد. در این تحقیق یک پرسشنامه، مشتمل بر ۲۳ معیار برای ۲۷۳ نفر از مدیران و عوامل خرید[۶۳] آمریکا و کانادا ارسال و از آنها خواست معیارهای مشخص شده را در مقیاس صفر(غیر مهم)، تا چهار( بسیار مهم) رتبه بندی کنند. بر اساس مطالعات دیکسون کیفیت تنها معیار بسیار مهم با میانگین ۵/۳بود. معیارهای تحویل، تاریخچه عملکرد، ضمانتنامه ها و سیاست های تضمین کالا[۶۴] ، قابلیت ها و تسهیلات تولید قیمت، قابلیت فنی، و موقعیت مالی با میانگین ۵/۲تا۵/۳ به عنوان معیار های قابل توجیه شناسایی شده اند. از۱۵ معیار باقیمانده، ۱۴معیار به عنوان با درجه اهمیت متوسط با میانگین ۵/۱ تا۵/۲ و معیار توافق نامه دو جانبه[۶۵] به عنوان معیار کم اهمیت شناخته شد [۲۳]
بعد از دیکسون نویسندگان دیگری مطالعاتی را درخصوص معیارهای انتخاب تأمین کننده انجام دادند. در ادامه وبر و همکاران[۶۶] در سال۱۹۹۱ بر روی موضوعی با عنوان « معیار های انتخاب فروشنده و رویکرد ها» کار کردند.آنها ۷۴ مقاله هایی که از سال ۱۹۶۶تا۱۹۹۱ درباره انتخاب تامین کننده منتشر شده بود را مرور نمودند. در این تحقیق، آنها تعداد مقالات را برحسب معیارهای دیکسون دسته بندی کردند و نتایج بدست آمده را با نتایج دیکسون مقایسه و قیمت خالص را مهمترین شاخص بیان نمودند [۲۱].
ورما و پولمن[۶۷] در سال ۱۹۹۸ بر روی موضوعی با عنوان « تحلیل فرایندهای انتخاب تامین کننده » کار کردند.آنها پژوهشی را در میان ۱۳۹ مدیر به منظور مطالعه چگونگی بده بستان بین کیفیت، هزینه، تحویل به موقع، زمان منتهی به تحویل و خصیصه های انعطاف پذیری که مدیران بهنگام گزینش تأمین کننده اعمال میکنند، انجام داده اند. طبق نتیجه این تحقیق، مشخص شده که مدیران، کیفیت وسپس تحویل به موقع و هزینه را مهمترین خصیصه تأمین کننده و در بعداز آن، تحویل به موقع و هزینه را برای ارزیابی تأمینکننده در نظر میگیرند دانسته اند [۲۳].
سالها بعد ژانگ و همکاران[۶۸] در سال ۲۰۰۴بر روی موضوعی با عنوان « ارزیابی معیار های انتخاب تامین کننده و رویکردها» کار کردند. آنها در این مقاله معیارهای دیکسون و وبر را بررسی و مقایسه نمودند.
گابالا[۶۹] اولین محققی بود که که در سال ۱۹۷۴،. او برنامهریزی ریاضی را برای انتخاب تأمینکننده در یک مورد واقعی به کار برد و از برنامهریزی مختلط عدد صحیح برای حداقلکردن کل قیمت اقلام تخصیص داده شده به هر تأمینکننده استفاده کرد. او همچنین یک برنامهریزی مختلط عدد صحیح یک هدفه را برای حداقل کردن جمع هزینه های خرید، هزینههای انبار داری و حمل و نقل با در نظر گرفتن چند آیتم، چند دوره زمانی، کیفیت، تحویل و ظرفیت تدوین کرد [۲۴].
هانگ و هایا[۷۰]در سال ۱۹۹۲ بر روی موضوعی با عنوان « خرید کردن در تولید به هنگام با یک یا چندین منبع؟» کار کردند. آنهابه تجزیه و تحلیل خرید و تدارکات در سیستم تولید تولید به هنگام[۷۱] پرداختند و تقسیم یک مقدار سفارش بزرگ را بین تحویل دهندگان چندگانه یا تأمین کنندگان چندگانه به منظور کاهش اندازه دسته سفارش مورد بحث قرار دادند [۲۵].
قدسی و اُبراین[۷۲] درسال ۱۹۹۷، یک سیستم پشتیبانی تصمیم[۷۳] را برای کاهش تعداد تأمینکنندگان، بر اساس استراتژی بهینهسازی پایگاه عرضه ایجاد کردند. آنها از یک برنامهریزی عدد صحیح مختلط استفاده کردند و محدودیت ظرفیت تأمینکنندگان و محدودیتهای بودجه و کیفیت از طرف خریدار را همراه با AHP در نظرگرفتند [۲۶]. یک سال بعد در مقاله دیگری در سال ۱۹۹۸آنها یک مدل برنامه ریزی خطی مختلط با AHP را توسعه دادند که می تواند به مدیران به منظور لحاظ کردن ویژگیهای کیفی و کمی در فعالیت خرید و تدارکات، در قالب یک روش سیستماتیک کمک کند [۲۷]. در سال۱۹۹۹، کارپاک و همکاران[۷۴] برای حداقل سازی هزینه و حداکثر سازی کیفیت و قابلیت اطمینان[۷۵] در تحویل، یک مدل برنامه ریزی آرمانی را ارائه نمودند.[۲۸]. وبر و همکارانش درسال ۲۰۰۰ مقاله ایی با عنوان « یک رویکرد بهینه سازی برای استفاده کردن، تعیین تعداد فروشنده ها » کار کردند. آنها از یک رویکرد بهینهسازی ترکیبی، شامل برنامهریزی چندهدفه[۷۶] و رویکرد DEA استفاده کردند. در این رویکرد، ابتدا از برنامهریزی چندهدفه برای انتخاب تأمینکنندگان استفاده شد و سپس برای ارزیابی کارآمدی تأمینکنندگان انتخاب شده براساس چندین معیار، از رویکرد DEA بهره گرفته شد [۲۹].
در سال ۲۰۰۱، قدسی پور و اُبراین در مقاله دیگر، یک مدل برنامه ریزی غیرخطی عدد صحیح مختلط را برای حل مسأله انتخاب تأمین کننده در حالت منبع یابی چندگانه ارائه کردند که کل هزینه لجستیک شامل قیمت خالص، انبار داری، سفارش دهی و حل ونقل را در نظر می گیرند [۳۰]. کومار و دیگران[۷۷] در سال ۲۰۰۴ از برنامه ریزی آرمانی فازی برای حل مسأله انتخاب فروشنده تأمین کننده با اهداف چندگانه و پارامتر های فازی استفاده کردند. آنها از داده های دنیای واقعی برای نشان دادن اثربخشی مدل پیشنهادی استفاده کردند [۳۱].
فرانکلین و همکاران[۷۸]در سال ۲۰۰۵ در مقاله تحقیقی خود یک روش جدید به نام فرایند تحلیل سلسله مراتبی رأی گیری[۷۹] را برای انتخاب تأمین کننده ارائه دادند. این روش یک روش وزن دهی جدید به جای روش مقایسات زوجیAHP برای انتخاب تامین کنندگان بود. شایان ذکر است که این روش علاوه بر اینکه روش ساده تری نسبت به AHP است، اما رویکرد منظم اقتباس اوزان استفاده شده و نمره دهی به عملکرد تأمین کنندگان را از دست نمی دهد [۳۲]. زعیم و همکاران[۸۰] در سال ۲۰۰۵ بر روی موضوعی با عنوان « تحلیل سلسله مراتبی فازی بر اساس رویکرد انتخاب تامین کننده» کار کردند. آنها در این مقاله به منظور حل مسأله تصمیم گیری چند معیاره برای انتخاب تأمین کنندگان، روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی[۸۱] را پیشنهاد کردند. مطالعه موردی آنها، تأمین کنندگان محصولات تلویزیونی در ترکیه بود. در این تحقیق، روش FAHPبا روش غیر فازی قیاس شد و نتایج نشان داد که این روش، روش بهتری برای ارزیابی و انتخاب تأمین کننده است[۳۳].
قدسی پور و ابرین در سال ۲۰۰۶ بر روی موضوعی با عنوان « یک مدل خطی چند هدفه فازی برای مسئله انتخاب تامین کننده کار کردند. آنها وسیله این مدل توانستند بر ابهامات موجود در اطلاعات فائق آورند. در این مقاله برای نخستین بار در حل مسئله فازی انتخاب تامین کننده، از تکنیک غیر متقارن تصمیم گیری فازی[۸۲] استفاده شده است که به وسیله آن شخص تصمیم گیرنده می تواند وزن های متفاوتی را برای معیارهای مختلف در نظر بگیرد. در مدلسازی مسئله در این مقاله، سه تابع هدف تعریف شده است که عبارتند از: قیمت خالص، کیفیت و خدمات و مقاله با مدلسازی این سه تابع، به دنبال مینیمم کردن هزینه های کلی و هم چنین ماکزیمم کردن سطح کیفی کلی و ماکزیمم کردن سطح خدمت در اقلام خریداری شده، بوده است [۳۴].
دوگان ازگن و همکاران[۸۳] در سال ۲۰۰۸ بر روی موضوعی با عنوان«یک روش برنامه ریزی خطی چند هدفه احتمالی دو فازی، برای مسئله های ارزیابی تامین کننده و تخصیص سفارش » کار کردند. در این مقاله، در فاز ارزیابی تامین کنندگان، فاکتورهای زیست محیطی و همچنین روشی جدید با بهره گرفتن از یکپارچه سازی روش های فرایند تحلیل سلسله مراتبی AHP و روش برنامه ریزی خطی احتمالی چند هدفه[۸۴] ارائه شده است. از این روش برای محاسبه تمام فاکتورهای کمی و کیفی در انتخاب تامین کنندگان و همچنین تخصیص تعداد بهینه سفارش به هر یک از آنها استفاده می شود. در ابتدا یک روش برنامه ریزی خطی برای حل مسئله به کار گرفته شده است. برای در نظر گرفتن عدم قطعیت در ارزیابی تامین کنندگان و تخصیص سفارش به آن ها، از تئوری فازی استفاده شده است. که در این مرحله، برای حل مسئله از روش برنامه ریزی خطی احتمالی[۸۵] ، برای حل مسئله استفاده شده است، چرا که ثابت شده است این روش برای در نظر گرفتن ماهیت عدم غیر دقیق دنیای واقعی، روشی مناسب است. روش ارائه شده در این مقاله در مقایسه با دیگر مدل ها، دامنه گسترده تری از اطلاعات را پوشش داده و انعطاف پذیری بالاتری دارد. با در نظر گرفتن ماهیت غیر دقیق پارامترها، مقادیر بهینه هدف که در نتیجه حل مدل به دست می آید نیز غیر دقیق هستند. در این مدل می توان با تغییر پارامترهای غیر دقیق و هم چنین مقادیر وزن های داده شده، سناریوهای مختلفی را ایجاد کرد [۳۵].
قدسی پور و اُبرین در سال ۲۰۰۹برروی موضوعی با عنوان «یک مدل چند هدفه وزن دهی تجمعی فازی[۸۶]، برای مسئله انتخاب تامین کننده تحت شکست قیمت ها در یک زنجیره تامین » کار کردند. این مقاله شامل سه تابع هدف می شود که عبارتند از: کمینه سازی هزینه کل، کمینه سازی اقلام برگشتی و کمینه سازی تاخیر در تحویل. ضمنا محدودیت هایی برای هر یک از این توابع هدف در رابطه با ظرفیت و تقاضا در نظر گرفته شده است. برای حل مسئله از برنامه ریزی خطی اعداد مختلط و روش وزن دهی تجمعی فازی استفاده شده است. مدل ارائه شده در این مقاله، توابع عضویت وزن دهی شده را برای هر یک از اهداف به صورت یکپارچه در نظر گرفته و به این ترتیب توابعی را برای فرایند تصمیم گیری شکل می دهد که در آن ها اهداف اهمیت نسبی متفاوتی دارند. این مدل به مدیران کمک می کند تا استراتژی های شرکت را در فعالیت های وابسته به خرید اقلام از تامین کنندگان، مد نظر قرار دهند [۳۶].
هو[۸۷] و همکاران در سال ۲۰۱۰ بر روی موضوعی با عنوان« رویکردهای تصمیم گیری چند معیاره برای ارزیابی و انتخاب تامین کننده» کار کردند. در این مقاله آنها به رویکردهای تصمیم گیری چند معیاره در ارزیابی و انتخاب تامین کننده پرداختند. از نظر آنها مشهورترین معیارهای انتخاب تامین کننده عبارتند از: کیفیت، تحویل، قیمت یا هزینه، ظرفیت تولید، سرویس، مدیریت، تکنولوژی، تحقیق و توسعه مالی، انعطاف پذیری، شهرت، روابط ، ریسک و معیارهای محیطی می باشند [۳۷].
کئو و همکاران[۸۸] در سال ۲۰۱۰بر روی موضوعی با عنوان « ترکیب روش های شبکه عصبی مصنوعی و MADA[89] برای انتخاب تامین کننده سبز» کار کردند. مدل ترکیبی از شبکه های عصبی مصنوعی، تحلیل پوششی داده ها و فرایند تحلیل شبکه ای برای انتخاب بهترین تأمین کنندگان را توسعه داده اند. به عقیده آنها شرکت ها معمولاً با تعداد زیادی از اقلام مورد نیاز و تأمین کنندگان کاندید مواجه هستند. اتخاذ سیاست های یکسان در مورد تأمین اقلام مختلف منطقی به نظر نمی رسد. از سوی دیگر، سیاست های متفاوتی در حوزه ارتباط با تأمین کنندگان پیشنهاد شده است. بنابراین، خرید اثربخش و مدیریت تأمین کارا نیازمند اتخاذ سیاست های مناسب و متناسب با شرایط مختلف است [۳۸].
میتات زیدان و همکاران[۹۰] در سال ۲۰۱۰برروی موضوعی باعنوان«یک روش ترکیب شده برای انتخاب تامین کننده و ارزیابی عملکرد» کارکردند. در این مقاله یک رویکرد جدیدی برای افزایش کیفیت ارزیابی و انتخای تامین کننده معرفی شده است. این رویکرد جدید متغیر های کیفی و هم کمی را در ارزیابی عملکرد انتخاب تامین کننده ها براساس کارایی و اثر گذاری در یکی از بزرگترین کارخانه های خودرو سازی در ترکیه به کار گرفته است. این روش در دو مرحله بیان می شود. در قسمت اول کیفیت عملکرد ارزیابی توسط AHP فازی برای یافتن وزن معیارها نمایش داده می شود و در قسمت بعد با به کارگیری TOPSIS فازی برای یافتن رتبه بندب تامین کننده ها استفاده می شود. به این طریق متغیر های کیفی برای استفاده کردن از DEA به متغیر های کمی تبدیل شده اند. این روش به عنوان ممیزی سیستم مدیریت کیفیت نامیده شده است. در واقع در قسمت DEA با بهره گرفتن از متغیرهای ورودی ساختگی به چهار متغیر
خروجی دست پیدا می کند به عبارتی، ممیزی سیستم مدیریت کیفیت، نرخ هزینه تعهد، نرخ خرابی و مدیریت کیفیت. با مقایسه این روش با سیستمی که در کارخانه قبلا استفاده می شده، نشان داد که اجرای این روش برتری ها و مزیت هایی نسبت به قبل برای تصمیم گیری بهتر در خرید قطعات خودرو توسط انتخاب مناسب تامین کننده ها در کارخانه خودرو سازی ترکیه به همرا داشته است [۴۰].
در همان سال دشنگ داش ویو و همکاران[۹۱] بر روی موضوعی با عنوان « برنامه ریزی چند هدفه فازی برای انتخاب تامین کننده و مدل سازی ریسک» کار کردند. در این مقاله یک روش برنامه ریزی چند هدفه فازی برای مساله انتخاب تامین کننده ارائه شده است که هم فاکتورهای کمی و هم فاکتورهای کیفی ریسک را در نظر می گیرد. فاکتورهای کمی ریسک شامل هزینه، کیفیت بوده که برای آن ها از توزیع های آماری مختلف استفاده شده است. فاکتورهای کیفی ریسک شامل فکتورهای زیست محیطی است. و از داده های شبیه سازی شده کمی و کیفی بهره گرفته شده است. در این مقاله از یک رویکرد احتمالی برای حل مسئله استفاده می شود که از تکنیک برش α به منظور تبدیل مدل برنامه ریزی چند هدفه فازی به مدل برنامه ریزی قطعی و استاندارد، بهره می برد. روش پیشنهادی به تصمیم گیران این اجازه را می دهد که تجزیه و تحلیل های موجود بین پارامترهایی از قبیل هزینه، سطح کیفی قابل قبول، تحویل به موقع و فاکتورهای ریسک را مد نظر قرار دهند. این روش یک ابزار جایگزین را برای ارزیابی ها ایجاد کرده و تصمیمات مرتبط با انتخاب تامین کننده را در بازاری که با عدم قطعیت روبرو است، بهبود می بخشد [۴۱].
جان- لیانگ ژانگ[۹۲] و مینگ- یو ژانگ[۹۳] در سال ۲۰۱۱برروی موضوعی با عنوان«انتخاب تامین کننده و مسئله خرید با هزینه ثابت شده و مقدارهای سفارش محدود شده تحت تقاضای احتمالی» کار کردند. در این مقاله یک خریدار( سازنده یا خرده فروش) با تقاضای غیر قطعی قصد دارد یک نوع محصولی را از گروهی از تامین کنندگان که هریک ازآنها دارای قیمت فروش متفاوت و مقدار سفارش محدود شده هستند، خرید نماید. هزینه نگهداری و کمبود ثابت شده برای خریدار وقتی که تامین کننده های خود را انتخاب کرد وجود دارد. هدف این پژوهش انتخاب تامین کننده ها و تخصیص مقدار سفارش مناسب میان آنها به منطوره کمینه کردن کل هزینه ها می باشد. مسئله به صورت مدل برنامه ریزی عدد صحیح ترکیبی[۹۴] مدل شده است و رهیافت مسئله با بهره گرفتن از الگوریتم شاخه و کران است.و در آخر با ارائه مثال عددی عملکرد الگوریتم ارزیابی می شود [۴۳].
قدسی پور و همکاران[۹۵] در سال ۲۰۱۱ برروی موضوعی با عنوان« یک مدل ماکزیمم – مینیمم وزن دهی شده برای چند هدفه فازی انتخاب تامین کننده در یک زنجیره تامین » کار کردند. در این مقاله از مدلسازی فازی ماکزیمم-مینیمم وزن دهی شده، برای در نظر گرفتن عدم قطعیت داده های ورودی و وزن های مختلف معیارهای اثرگذار بر مسئله اتخاب تامین کننده، استفاده شده است. این مدل درجه دستیابی به هر یک از اهداف را بر اساس اهمیت نسبی آن تابع هدف تعیین می کند. مدل پیشنهادی می تواند به تصمیم گیران در فرایند سفارش دهی به هر یک از تامین کنندگان کمک کرده و به مدیران خرید اجازه می دهد تا فرایند مدیریت زنجیره تامین را بر مبنای عملکرد هزینه ای، کیفیت و سطح خدمت به انجام رسانند. با بهره گرفتن از این مدل، مدیران خرید می توانند تعداد سفارشات به هر یک از تامین کنندگان را براساس استراتژی های زنجیره تامین، تعیین کنند. در ابتدا یک مدل عمومی چند هدفه برای مسئله در نظر گرفته شده و سپس رویکردهای متناسب با حل این مسئله تصمیم گیری مورد بحث قرار گرفته است. در واقع در این مقاله، مساله چند هدفه فازی انتخاب تامین کننده، به یک مسئله مدلسازی فازی ماکزیمم-مینیمم وزن دهی شده تبدیل می شود. با این کار ابعاد سیستم کاهش پیدا کرده، پیچیدگی محاسبات کمتر شده و کاربرد روش فازی در مسئله قابل فهم تر می شود. روش پیشنهادی در این مسئله، قابلیت به کارگیری در دیگر مسائل بهینه سازی چند هدفه را که در آن ها معیارها از اهمیت یکسانی برخوردار نبوده و پارامترها با عدم قطعیت روبرو هستند را دارد]۴۲ [.
فرشته مفاخری و همکاران[۹۶] در سال۲۰۱۱برروی موضوعی باعنوان« انتخاب تامین کننده- تخصیص سفارش: دو- مرحله با رویکرد برنامه ریزی پویای چند معیاره » کار کردند. در این مقاله به دو تا از بیشترین معیارهای مدیریت زنجیره تامین یعنی انتخاب تامین کننده و تخصیص سفارش پرداخته شده است. آنها در مرحله اول با به کارگیری تحلیل سلسله مراتبی، تامین کننده ها را رتبه بندی کردند و در مرحله دوم از این رتبه بندی ها برای تخصیص سفارش به آنها بگونه ایی که کل هزینه های زنجیره کمینه شود و کل مقدار خرید افزایش یابد استفاده کردند. در نهایت این مدل دو هدفه[۹۷] از طریق رویکرد برنامه ریزی پویا [۹۸]حل شده است [۴۳].
ُازکوک و تریاکی[۹۹] در سال۲۰۱۱ برروی موضوعی با عنوان « رویکرد جریمه ایی فازی برای مسئله چند هدفه خطی انتخاب تامین کننده با چندین کالا» کار کردند. در این مقاله از سه فرضه زیراستفاده شده است:
تخفیف دهی بر اساس تعداد خرید، در نظر گرفته نشده است
کمبود از طرف هیچ یک از تامین کنندگان جایز نیست.
خرید چند قلم کالا از هر یک از تامبن کنندگان مجاز است.
در این مقاله یک رویکرد جریمه ای فازی برای حل مساله چند هدفه خطی انتخاب تامین کننده با در نظرگرفتن اقلام چند گانه کالا به کار برده شده است [۴۴].
شائو و همکاران[۱۰۰] در سال ۲۰۱۲بر روی موضوعی با عنوان «انتخاب تامین کننده با بهره گرفتن از AHP فازی و برنامه ریزی خطی چند هدفه فازی برای کاهش کربن انتشار یافته در زنجیره تامین» کار کردند. در این مقاله، تمرکز بر ارزیابی تامین کنندگان، براساس میزان کربنی است که انتشار می دهند چرا که اخیرا فشاری رو به افزایش بر اجزای زنجیره تامین، برای کاهش حجم کربن انتشار یافته در زنجیره تامین آن ها، به وجود آمده است. این مقاله، رویکردی یکپارچه برای انتخاب تامین کننده مناسب بر مبنای حجم کربن انتشاریافته،ارائه داده و از روش برنامه ریزی خطی چند هدفه فازی استفاده می کند. این روش در مرحله اول برای تجزیه و تحلیل نحوه وزن دهی به فاکتورهای چندگانه، مورد استفاده قرار می گیرد. این فاکتورها عبارتند از: هزینه، کیفیت، درصد بازگشتی ها، درصد تاخیر در تحویل، انتشار گازهای گلخانه ای و تقاضا. وزن دهی به این عوامل با بهره گرفتن از برنامه ریزی خطی چند هدفه فازی صورت می گیرد [۴۵].
سلمان حسن زاده امین و ژانگ[۱۰۱] در سال ۲۰۱۲ برروی موضوعی باعنوان «مدل ترکیبی برای شبکه زنجیره تامین بسته[۱۰۲] و انتخاب تامین کننده »کار کردند. در این مقاله، نقش انتخاب تامین کننده در فرایند لجستیک معکوس و شبکه های زنجیره تامین بسته ، مد نظر قرار داده شده است. به طور کلی در مدلسازی شبکه های CLSC، تامین کنندگان براساس هزینه خرید مورد ارزیابی قرار می گیرند و دیگر فاکتورها از قبیل تحویل به موقع و موارد دیگری از این دست، در ارزیابی ها در نظر گرفته نمی شود. در این مقاله، یک زنجیره تامین بسته شامل چهار جزء تولید کننده، سایت جداسازی قطعات، سایت نوسازی و سایت دفع، در نظر گرفته شده است. وظیفه اصلی اداره این شبکه بر عهده تولید کننده است. در این مقاله یک مدل یکپارچه ارائه شده است که از دو فاز مختلف تشکیل می شود. در فاز اول چارچوبی کلی برای معیارهای انتخاب تامین کننده در لجستیک معکوس پیشنهاد شده است. در کنار آن یک روش فازی برای ارزیابی تامین کنندگان براساس معیارهای کیفی پیشنهاد شده است. خروجی این مرحله، وزن هر یک از تامین کنندگان است. در فاز دوم، یک روش برنامه ریزی خطی مختلط اعداد صحیح چند هدفه پیشنهاد شده است که به وسیله آن، تعیین می شود چه سایت هایی برای نوسازی و چه تامین کنندگانی باید انتخاب شوند (تصمیم استراتژیک). ضمنا تعداد بهینه قطعات و محصولات در شبکه CLSC نیز تعیین می گردد (تصمیم عملیاتی). توابع هدف براساس ماکزیمم سازی سود و ماکزیمم سازی وزن های تخصیص داده شده به تامین کنندگان، هستند و تابع هدف دیگری نیز وجود دارد که نرخ قطعات معیوب را کمینه سازی می کند. این مدل، نخستین مدلی است که فرایند انتخاب تامین کننده، تخصیص سفارشات و پیکربندی شبکه های CLSC را به صورت همزمان مد نظر قرار می دهد [۴۶].
موضوعات: بدون موضوع
[ 06:23:00 ب.ظ ]